یافتن پست: #هیچ

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تنهای بی سنگ صبور/خونه ی سردوسوت و کور
توی شبات ستاره نیست/موندیو راه چاره نیست
اگرچه هیچکس نیومد/سری به تنهاییت نزد
اما تو کوهه درد باش/طاقت بیارو مرد باش
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 12:08
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺗﻌﺠـــــﺐ ﻧﮑـــــﻦ ...
ﮐـــــﻪ ﭼـــــﺮﺍ ﻫﻨـــــﻮﺯ ...
ﻓﺮﺍﻣﻮﺷـــــﺖ ﻧﮑـــــﺮﺩه اﻡ ...
ﺁﺩﻣﻬـــــﺎ ﻫﯿﭽﻮﻗـــــﺖ ...
ﺑﺰﺭﮔﺘـــــﺮﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒـــــﺎهِ زندگیشـــــان را ...
ﻓﺮﺍﻣـــــﻮﺵ ﻧﻤﯿﮑﻨـــند ................!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 11:30
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...

تظاهر به بی تفاوتی،

تظاهر به بی خیـــــالی،

به شادی،

به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست...

اما . . .

چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 11:26
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دﯾﻨﮓ ﺩﯾﻨﮓ ... !!!
Message ﮔﻮﺷﯽ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ :
ﺳﻼﻡ ﻋﺸﻘﻢ . . . ﺳﻼﻡ ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ .
ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺍﺭﻡ . ﺗﺎﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﺎﻫﻤﯿﻢ . ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ...
ﺗﻨﻬﺎﺕ
ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻡ
ﺩﯾﻨﮓ ﺩﯾﻨﮓ ... !!!
Message ﮔﻮﺷﯽ ﻣﻦ . : . . |:
ﻫﺎﯾﭙﺮ ﺍﺳﺘﺎﺭ : ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﺦ 22 ﺑﻬﻤﻦ ﺗﺎ 28
ﺑﻬﻤﻦ . . .
ﻣﺎﮐﺎﺭﺍﻧﯽ ﺗﮏ 1180 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ
ﮐﻮﮐﺎ ﻗﻮﻃﯽ
675 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﭘﻨﯿﺮ ﺳﻔﯿﺪ ﮐﺎﻟﻪ 1270
ﺗﻮﻣﺎﻥ
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 11:24
+1
saman
saman
از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب 

شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب

پشت ستون سایه ها روی درخت شب

 می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب

می دانم آری نیستی اما نمی دانم

 بیهوده می گردم بدنبالت چرا امشب ؟

هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما

 نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب

ها ... سایه ای دیدم شبیهت نیست اما حیف

 ایکاش می دیدم به چشمانم خطا امشب

هر شب صدای پای تو می آمد از هر چیز

حتی ز برگی هم نمی آید صدا امشب

امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه

بشکن قرق را ماه من بیرون بیا امشب

گشتم تمام کوچه ها را یک نفس هم نیست

 شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب

طاقت نمی آرم تو که می دانی از دیشب

باید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشب

 ای ماجرای شعر و شبهای جنون من

 آخر چگونه سرکنم بی ماجرا امشب

(نجیب زاده)

دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 09:41
+1
saman
saman
 همه ی زندگیمون درد

همه ی زندگیمون غم



جلوی آینه نشستم



وسط فکرای درهم



واسه چی ادامه میدم ؟



نمی دونم یا نمی گم



دیگه هیچ فرقی نداره



بغل ِ تو با جهنم



جلوی آینه نشستم



خوابم و بیدارم انگار



پشت سر کابوس رفتن



روبروم دیواره دیوار



پشت سر حلقه ی آتیش



روبروم یه حلقه ی دار



غم ِ اولین سلام و آخرین خدانگهدار



خسته ام ، یه تیکه سنگم



خالی ام ، یه تیکه چوبم



مثه یه قایق ِ متروک



توی دریای جنوبم



جلوی آینه نشستم



به نبودن مشت می کوبم



دارم از توو پاره می شم



به همه می گم که خوبم!



با تو سرتا پا گناهم



همه چی گندم و سیبه



هوا بدجور سرده انگار



دستای همه توو جیبه



باغمون گل داده اما



هر درختش یه صلیبه



ماهیه بیرون از آبم



حالم این روزا عجیبه



جلوی آینه نشستم



بی سوالم ، بی جوابم



نه چشام وا میشه از اشک



نه می تونم که بخوابم



مثه گنجشک توی طوفان



مثه فریاد زیر آبم



مثه آشفته ی موهات



مثه چشم تو خرابم



داشتی انگاری می ترکید



درد دنیا توو سرم بود



منو توو هوا رها کرد



هر کسی بال و پرم بود



روزای بدم که رفتن



وقت روز بدترم بود



این شبانه ، این ترانه



گریه های آخرم بود


دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 09:00
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

هیچ کس از قلب شما به شما نزدیکتر و راستگوتر نیست از کسانیکه قلب شما آنها را نمیپذیرد دوری کنید : سقراط.

دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 00:03
+2
saman
saman

غم دل با که بگویم که مرا یاری نیست


جز تو ای روح روان، هیچ مددکاری نیست


غم عشق تو به جان است و نگویم به کسی


که در این بادیه غمزده، غمخواری نیست


راز دل را نتوانم به کسی بگشایم


که در این دیر مغان رازنگهداری نیست


ساقی، از ساغر لبریز می دم بربند


که در این میکده می زده، هوشیاری نیست


درد من، عشق تو و بستر من، بستر مرگ


جز توام هیچ طبیبی و پرستاری نیست


لطف کن، لطف و گذر کن به سر بالینم


که به بیماری من جان تو، بیماری نیست


قلم سرخ کشم بر ورق دفتر خویش


هان که در عشق من و حسن تو، گفتاری نیست

دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 16:00
+3
saman
saman


مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید




که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید






از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش




زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید






زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس




موسی آنجا به امید قبسی می‌آید






هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست




هرکس آنجا به طریق هوسی می‌آید






کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست




این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید






جرعه‌ای ده که به میخانهٔ ارباب کرم




هر حریفی ز پی ملتمسی می‌آید






دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است




گو بران خوش که هنوزش نفسی می‌آید






خبر بلبل این باغ بپرسید که من




ناله‌ای می‌شنوم کز قفسی می‌آید






یار دارد سر صید دل حافظ یاران




شاهبازی به شکار مگسی می‌آید



دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 15:21
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
جذابیت و خوش تیپ بودن
هیچ تفاوتی تو زندگی آدم ایجاد نمیکنه ...
مثلا زندگیِ من الان با شماها چه فرقی داره :))
دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 15:14
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ