یافتن پست: #وقتی

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از وقتیكه معین سیبیل هاش رو زده، تنها كسى كه تو سنگر سیبیل باقى مونده شهرام صولتیه.
كه اونم تنها كاربرد سیبیلاش اینه كه با شهره اشتباه نگیرنش
:D :)))))
دیدگاه  •   •   •  1392/10/9 - 17:06
+8
melika
melika
یکی از دوراهیهای زندگی وقتی است که نمیدانید
در شیشهای مقابلتان را باید «بکشید» یا «فشار دهید»!
.
دیگر این که ایا در هنگام روبوسی باید سه تا بوس کرد یا دوتا؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 21:04
+7
*elnaz* *
*elnaz* *

فصل سردی است اما …


می توان روشنی بخشید با برق نگاه پر مهری بر رهگذری


می توان شکوفه بارید با یک لبخند گل گون بر کودکی


می توان آفتاب مهربانی را تاباند بر هر چه سردی


می توان گرما بخشید با فشردن دستی


سرما را چه باک وقتی شکوفه می بارد، آفتاب می تابد و مهربانی پراکنده است


فصل سردی است اما این خانه گرم گــــــــــرم است…

دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 20:03
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دقت کردین تو فیلم و سریال های ایرانی وقتی دوتا دانشجو میخوان عاشق هم بشن

باید پسره اشتباها به کیف دختره بزنه تا همه

وسایلش بریزه و تو جمع کردن کمکش کنه و عاشقش بشه ؟
دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 19:47
+6
alireza
alireza
این یه قانونه :
هر چی کمتر در دسترس باشی با ارزش تری/
اما وقتی زیاد باشی میزارن به پای اویزون بودنت/
دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 19:39
+5
alireza
alireza
تو بگو......... ستارس اما
 وقتی از چشمم افتاد ......گوسالس
دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 19:35
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مامانم ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﺮﺩﻩ
ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺤﺶ ﻣﯿﺪﻩ
ﻣﯽ ﮔﻢ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ؟ ﻣﯿﮕﻪ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﺮﺩﻡ
ﻣﯽ ﮔﻢ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺤﺶ ﻣﯽ ﺩﯼo_O
ﻣﯿﮕﻪ:
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮏ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ :|
دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 21:47
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی مامانم خونه نیست یکی از تفریحات سالمم اینه که میرم در یخچال رو اینقدر باز میزارم تا صدای آلارمش در بیاد بعد میگم : حالا هی زر بزن هیشکی به دادت نمی رسه !!
میدونین حسش مث کتک زدن بچه لوس مهمون دور از چشم پدر مادرشه !!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 21:45
+4
محمد
محمد
سرنوشت مانند قلیان شد، که تاوقتی‌ طعم داشت با او بودند از طعم که افتاد گفتند سوخت بریم . .
دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 21:23
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

بن بست!وقتی اونقدردورت شلوغ میشه واونقدرتو شلوغی تنهایی ازخودت درخشم میشی!حرف راست میزنی توسرت میكوبن!حتی یار!برو باهاش بخواب!!باهرماده سگی برم دیگه بااون نمیخوابم!!رفیق: كلوب شبانه وزنان خودفروش...گیلاسهای مشروب ودودعلف!نیستم!نمیام!خودارضا دیوونه چیكارمیكنی؟؟
خوشم كن با لحظه ای وذره ای گرما!
دریغ میخ آهنین وسنگ!!
این راه بن بسته باید دوربزنم!حتی خودم روحتی خاطراتمو زندگی حقیقیمو!!نه! نه! قلبی ازجنس شیشه حتی ازخیانت به خودهم میشكنه باتمام قدرت به دیواربنبست میكوبیم بگذاربرگردیم حتی سرشكسته...
من ازتوراه برگشتی ندارم....

دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 20:46
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ