یافتن پست: #وقتی

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







چه قدر تلخ شده ای !!!
آنقدر که حتی وقتی صدایت را می شنوم احساس می کنم دیگر دلم برایت نمی لرزد






دیدگاه  •   •   •  1393/02/21 - 20:22
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چرا دخترا بهتون می گن داداش؟
خوبه بعضی از پسرا بدونن که چرا دخترا بهشون میگن داداش:
میگن داداش: یعنی زیاد بهم نزدیک نشو
میگن داداش: که وقتی مزاحم پیدا کردن بتونن با کمک داداشی ردش کنن
میگن داداش: که وقتی ناراحتن با یکی حرف بزنن
میگن داداش: که وقتی می خوان لج یکی رو در بیارن از داداش کمک بگیرن
میگن داداش: که گاهی چیزایی رو که نمی دونن ازشون یاد بگیرن
میگن داداش: یعنی من نمی خوام دوست پسر داشته باشم بی خیال من شو
میگن داداش: که هم باهات حرف بزنن هم از هر پیشنهاد ناراحت کننده ای در امان باشن
میگن داداش : چون محبت داداش از دوست پسر بیشتره !
دیدگاه  •   •   •  1393/02/21 - 19:51
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شمام وقتی حوله تون رو میندازین رو شونه تون

.

.

.


حس سزارهای رومی بهتون دست میده

یا فقد من دیوونه ام ؟

خخخخخخخخخخخ
دیدگاه  •   •   •  1393/02/21 - 19:33
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
جواب نامردی رو باید با نامردی داد...!
وقتی دوستـم پــارتــی میگــیره و منو دعوت نمی کنه

منم خوب کاری می کنم زنگ میزنم به پلیس :)))))
دیدگاه  •   •   •  1393/02/21 - 19:21
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ ها می کند

پرهاپش سفید می ماند ولی قلب اش سیاه میشود

دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست

اسراف محبت است...






دیدگاه  •   •   •  1393/02/21 - 19:07
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







وقتی یه مرد اینجوری عکس میگیره ینی دیگه چیزی واسه از دست دادن نداره :))))
چقدرم ناز شده بی پدر مادر






دیدگاه  •   •   •  1393/02/21 - 18:46
+2
محمد
محمد
انسان وقتی دوست واقعی دارد که خودش هم دوست واقعی باشد.
1 دیدگاه  •   •   •  1393/02/21 - 18:45
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی تـــــ♥ـــو هوایم را داری هوا هم خوب میشود ...

اصلا هوا هم به هوای تـــــ♥ـــو خوب میشود ...!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/02/21 - 18:18
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

armin 2afm
اعلام کرد دیگه هیچ اهنگی نمیخونه چون :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.ازوقتی تن تاک خریده مشکلش با دخترها حل شده

دیدگاه  •   •   •  1393/02/19 - 11:24
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

آنه!
تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت
وقتی روشنی چشم هایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات
از تنهایی معصومانه ی دست هایت
آیا می دانی که در هجوم درد ها و غم هایت
و دوران ملال آور زندگی ات
حقیقت زلالی دریاچه ی نقره ای نهفته بود؟
آنه!
اکنون آمده ام تا دست هایت را
به پنجه ی طلایی خورشید دوستی بسپاری
و در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی
و اینک آنه! شکفتن و سبز شدن در انتظار توست
در انتظار تو…….
بخدا وقتی اینو پخش میکرد خیره میشدم به تلویزیون هنگ میکردم این داره چی میگه:||||
خنگ هم خودتی:\\

دیدگاه  •   •   •  1393/02/19 - 11:20
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ