♥ نگار ♥
هنوز صدای قدم هایت را پشت سرم می شنوم
که همچون غریبه ای مرا بی تفاوت دنبال می کنی
ومن این چنین پیش خود می پندارم که هنوز …
با گام هایت مسیرمرا دنبال می کنی ولی افسوس …
[!] دوراهی ها ، لعنت بر هرچه بیراهه است
آری به اولین دوراهی که رسیدیم دیگر صدای قدم هایت نیامد
تو رفته بودی همه گفتند که تو عابری بیش نبودی …
behzadsadeghi
عاغا من چند وقت پیش رفتم مشهد اینقد پارک آبی و رستوران و مرکز خرید ساختن که آخر سر از یادم رفت برم حرم !!! لطفا مسوولین رسیدگی کنن !
AmiR
کاش میشدش برمیگشتم به دوسال پیش
الان رفتش تو شیش ما رفتنش
تنها تر از همیشه شدم
هی میشنم پای مشروب و قلیون تا شاید فراموشش کنم
ولی نمیشه لعنتیو فراموشش کنم
حتی با یکی دوست شدم که خیلی از اون سر تره ولی
همش اون میادش تو فکرم
انگار که شده باشه تیکه ای از وجودم
هنوز تو اخرین سری که باهاش حرف زدم حرفای که گفت و تن صداش یادم نمیره
بدتر عذابم میدن
عذاب عذاب عذاب
♥ نگار ♥
كلاس دوم دبستان بودم. با خوشحالی دست تو نمرم بردم و 9 رو كردم 19 بردمش پیش بابام گفتم 19 شدم جایزه میخوام..اونم گوشم رو گرفت و گفت حالا برا 91 ای كه گرفتی چی میخوای....؟!!
♥ نگار ♥
همیشه عاشق تنهاست.
و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست.
و او و ثانیه ها می روند آن طرف روز.
و او و ثانیه ها روی نور می خوابند.
و او و ثانیه ها بهترین كتاب جهان را
به آب می بخشند.
و خوب می دانند
كه هیچ ماهی هرگز
هزار و یك گره رودخانه را نگشود.
و نیمه شب ها ، با زورق قدیمی اشراق
در آب های هدایت روانه می گردند
و تا تجلی اعجاب پیش می رانند...