یافتن پست: #چشم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



برایم بخند



برایم بخندبرایم که می خندی ...چشم هایت که هیچ ، آسمان هم زیبا می شود !
دیدگاه  •   •   •  1393/05/8 - 20:58
+2
korosh
korosh








سازمان ليگ اسامي 21 فرد شاغل در فوتبال ايران که خدمت سربازي را طي نکرده‌اند اعلام کرد.














در يکي دو هفته گذشته بحث‌ پيرامون چند بازيکن ليگ برتري که با کارت پايان خدمت جعلي در ليگ بازي مي‌کردند سوژه اول رسانه‌هاي ورزشي شده بود، تا جايي که سازمان نظام وظيفه هم وارد عمل شد و به طور صريح اعلام کرد دو بازيکني که بيشتر از همه راجع به آن‌ها بحث وجود داشته يعني بختيار رحماني و علي حمودي دوره‌ي سربازي خود را نگذرانده و بايد وظيفه مقدس سربازي را طي کنند تا بتوانند بدون مشکل به فعاليت خود ادامه دهند.

از همان زمان روي بازيکنان زيادي شک و ترديد وجود داشت که آيا خدمت سربازي خود را گذرانده‌اند يا خير؟ حتي سرمربي يکي از تيم‌هاي ليگ برتر که انگار از جزئيات اين موضوع و اينکه چه بازيکناني دوره سربازي خود را نگذرانده‌اند خبر داشت، با بعضي از آن‌ها تماس گرفته بود و از آن‌ها خواسته بود که فصل بعد را در اين تيم سپري کنند تا دوره‌ي سربازي خود را هم طي کرده‌ باشند.

با اين حال سازمان ليگ طبق وعده‌اي که از پيش داده بود فهرست 21 فرد شاغل در فوتبال ايران را که دوره‌ي سربازي خود را طي نکرده‌اند مشخص کرد. سازمان ليگ در نامه‌اي به باشگاه‌هاي ليگ برتري نام اين افراد را اعلام کرده است.

فهرست 21 نفره‌ي اين ليست به اين شرح است:

1. آرش افشين

2. ميلاد غريبي

3. حسين خلاقي

4. شهاب کرمي

5. علي حمودي

6. ساسان انصاري

7. عليرضا حقيقي

8. حسين ماهيني

9. بختيار رحماني

10. سعيد حلافي

11. امين جهان‌مهر

12. محمدجواد شفيع‌زاده

13. مهدي چاه‌کوتاه‌زاده

14. ابراهيم صالحي

15. محمد معاوي

16. حسن معادي

17. ميلاد مديرروستا

18. عقيل عبدالخاني

19. عباس عسگري

20. علي کعبي

21. منصور عظيمي

در ميان اين ليست نام بازيکناني به چشم مي‌خورد که از هفته نخست ليگ بايد براي تيم‌هاي خود به ميدان بروند اما سازمان ليگ در نامه خود به باشگاه‌ها اعلام کرده که آنها حق بازي در تيم‌هاي غيرنظامي را ندارند. همچنين با وجود اينکه مهلت نقل و انتقالات ليگ به پايان رسيده، سازمان ليگ اين فرصت را به اين بازيکنان داده تا در تيم‌هاي نظامي در صورتي که فهرست‌شان جاي خالي داشته باشد، بازي کنند در غير اين صورت اين بازيکنان نمي‌توانند در تيم غيرنظامي ليگ برتري به ميدان بروند.




1 دیدگاه  •   •   •  1393/05/8 - 14:22
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥








به کوری چشم همهء حسودان ...

یک روز در شلوغ ترین نقطهء شهر می بوسمت !

دیدگاه  •   •   •  1393/05/7 - 22:37
+7
mary jun
mary jun
چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:
چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟
چرا لبخند هایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟
اما افسوس ک هیچ کس نبود . . .
همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره . . .
آری با تو هستم . . . !
با تویی ک از کنارم گذشتی . . .
و حتی یک بار هم نپرسیدی

چرا چشم هایم همیشه بارانی است . . . ! !
دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 16:41
+3
mary jun
mary jun
میرم ولی این و بدون

چشم انتظارت میشینم

می رم ولی گریه نکن

نزار از عشقت بمیرم

میرم تو اوج بی کسی

با عکست آروم بگیرم
دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 16:19
+2
mary jun
mary jun
خدا حافظ گل مریم گل مظلوم و پر دردم
نشد با این تن زخمی ب آغوش تو بر گردم
نشد تا بغض چشمات رو ب خاب قصه بسپارم
از این فصل سکوت و شرم غم بارون رو بر دارم
3 دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 16:11
+3
mary jun
mary jun
ترا از دور می بوسم ب چشمی تر خدا حافظ

مرا باور نکردی می روم دیگر خدا حافظ

مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را

برو با دیگران ای بی وفا دلبر خدا حافظ
دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 15:59
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسر : ضعیفـﮧ دلموטּ برات تنگ شده بود " اومدیم زیارتت ڪنیم!
دختر:تو باز گفتے ضعیفـﮧ ؟
پسر:خب منزل بگم چطوره ؟
دختر:وااااے از دست تو !!
پسر:باشـﮧ باشـﮧ ویڪتوریا خوبـﮧ ؟
دختر:اه اصلا باهات قهرم!!
پسر:باشـﮧ بابا " تو عزیز منے خوب شد؟ آشتے؟
دختر:آشتے " راستے گفتے دلت چے شده؟؟
پسر:دلم!؟ آها از دیشب تا حالا یڪم پیچ میده!!
دختر:واقعا ڪـﮧ!
پسر:خب چیـﮧ ؟ نمیگم مریضم اصلا " خوبـﮧ ؟
دختر:لوووووس!!
پسر:اے بابا ضعیفـﮧ اگـﮧ اینبار قهر ڪنے نازڪش ندارے ها!!
دختر:بازم گفت ایـטּ ڪلمه رو. . .!!
پسر:خب تقصیر خودتـﮧ میدونے اونایے رو ڪـﮧ دوست دارم اذیت میڪنم "
هے نقطه ضعف میدے دستم.
دختر:مـטּ از دست تو چیڪار کنم؟؟
پسر:شڪر خدا . . .! دلم پیچ میخورد چوטּ تو تب و تاب ملاقات تو بودم " لیلے قرטּ 21 مـטּ
دختر:چـﮧ دل قشنگے دارے تو چقد بـﮧ سادگے دلت حسودیم میشـﮧ
پسر:صفاے وجودت خانومم.
دختر:میدونے دلم تنگـﮧ براے اوטּ همـﮧ پیاده روے هاموטּ
براے سرڪ ڪشیدטּ تو مغازه ڪتاب فروشے و ورق زدטּ ڪتابها " براے بوے ڪاغذ
براے شونـﮧ بـﮧ شونـﮧ باهات راه رفتنو دیدטּ نگاه حسرت بار بقیـﮧ " آخـﮧ هیچ زنے مردے مثل مـטּ نداره.
پسر:میدونم میدونم منم دلم تنگـﮧ " براے دیدטּ آسموטּ تـــو چشماے تـُـ ،
براے بستنیهاے شاتوتے ڪـﮧ با هم میخوردیم
براے خونـﮧ اے ڪـﮧ توے خیال ساختـﮧ بودیم و مـטּ مردش بودم
دختر: یادتـﮧ همیشـﮧ بـﮧ مـטּ میگفتے خاتوטּ ؟
پسر:آره یادمـﮧ آخـﮧ تو منو یاد دخترهاے ابرو ڪموטּ قجرے مینداختے !!
دختر : ولے مـטּ ڪـﮧ بور بودم
پسر : باشـﮧ فرقے نمیڪنـﮧ .
دختر : آخ چـﮧ روزهایے بود دلم براے دستاے مردونت ڪـﮧ تو دستام گره میخورد تنگ شده مجنون مـטּ.
پسر:. . .
دختر:چت شد؟ چرا چیزے نمیگے ؟
پسر:. . .
دختر:نگاه ڪـטּ ببینم. . .!منو نگاه ڪـטּ .
پسر : . . .
دختر : الهے بمیرم چشات چرا نمناڪ شده ؟ الهے فدات بشم .
پسر : خدا نڪنـﮧ ( هق هق گریـﮧ )
دختر:چرا گریه میکنے؟!
پسر:چرا نڪنم؟ هــــآ ؟
دختر: مـטּ دوست ندارم مرد مـטּ گریـﮧ ڪنـﮧ .. جلوے ایـטּ همـﮧ" آدم بخند دیگـﮧ بخند زود باش
پسر:وقتے دستاتو ڪم دارم چطور بخندم ؟ ڪے اشڪامو ڪنار بزنـﮧ ڪـﮧ گریـﮧ نڪنم؟
دختر: اگـﮧ گریـﮧ ڪنے منم گریـﮧ میڪنما
پسر : باشـﮧ ... باشـﮧ .. تسلیم .. ولے نمیتونم بخندم .
دختر : آفریـטּ حالا بگو ببینم ڪادو ولنتایـטּ چے برام خریدے؟!
پسر : تو ڪـﮧ میدونے مـטּ از ایـטּ لوس بازیا خوشم نمیاد ولے امسال برات ڪادوے خوبے آوردم.
دختر : چے ؟ زود باش آب از لب و لوچه ام آویزوטּ شد
پسر : ....
دختر : بآز دوباره ساڪت شدے؟!
پسر : برات ڪادو ( هق هق گریـﮧ ) یڪ دستـﮧ گل گلایر !
یڪ شیشـﮧ گلاب
یڪ بغض طولانے آوردم
تڪ عروس گورستاטּ
5شنبه ها دیگـﮧ خیابونا بدوטּ تو صفایے نداره .
اینجا ڪنار خونـﮧ ے ابدیت میشینم و فاتحـﮧ میخونم
نـﮧ " اشڪ و فاتحـﮧ
نـﮧ " اشڪ ودلتنگے و فاتحـﮧ
نـﮧ " اشڪ و دلتنگے و فاتحـﮧ و خاطرات نـﮧ چنداטּ دور
اما نـﮧه ... خاتوטּ مـטּ و تو خیلے وقتـﮧ ڪـﮧ ...
آرام بخواب بانوے ڪوچ ڪرده ے مـטּ ...
دیگـﮧ نگراטּ قرص هاے نخوردم " لباس هاے اُتو نڪشیدم " صورت پف ڪرده ام از بیخوابیم نباش
نگراטּ خیره شدטּ مردم بـﮧ اشڪهاے مـטּ نباش
بعد از تو دیگه مرد نیستم اگـﮧ بخندم
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 15:33
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



برای زیارت خدا لازم نیست . . .

به مساجد ، زیارتگاهها و سرزمین وحی برویم . . .

خدا را می توان در شاد کردن چشمان گریان کودکی فقیر . . .

در خیابان و هر جای دیگری زیارت کرد . . . ♥ ♥ ♥

دیدگاه  •   •   •  1393/05/5 - 23:31
+4
mary jun
mary jun
                         تنایی ینی حسرت ی آغوش . . .
                         تنایی ینی حسرت دساش . . .
                         تنایی ینی حسرت نگاش . . .
                         تنایی ینی حسرت گذشه . . .
                         تنایی ینی حسرت زندگی با خاطرات . . .
                         تنایی ینی بستن چشم و سیر در خاطرات . . .
                         تنایی ینی سفارش غذا برای ی نفر . . .
3 دیدگاه  •   •   •  1393/05/5 - 22:18
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ