یافتن پست: #چشم

*elnaz* *
*elnaz* *
آقای مجری: همه بچه ها مسئولیت دارن به بزرگترها کمک کنن.

مسئولیت چیه کلاه قرمزی؟

کلاه قرمزی: محسولیت؟ اینه که از محسولیت شروع میشه، آخرش بدبختیه.

اول می گی محسولیت. می گم مثلا چی؟ می گی دفتر مدادتو جمع کن.

 می گم چشم.

بعد می گی محسولیت، کیفتم درست کن. بعد اون کشوئه رو برو درست کن.

بعد محسولیت، آخرش بدبختیه.

سلط آبو باید کف درست کنی، بری اونجا رو بشوری..

این شد محسولیت که می گی خوفه…!!


دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 20:36
+5
*elnaz* *
*elnaz* *

خدا را چه دیدی؟ 


شاید یک روز 


در کافه ای دنج و خلوت 


این کلمه ها و نوشته ها صوت شدند 


برای گوش های تو 


که روی صندلی روبروی من نشسته ای 


و برای یک بار هم که شده 


چای تو سرد می شود 


بس که خیره مانده ای به من!!!


2 دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 20:23
+6
*elnaz* *
*elnaz* *
"آرزویم این است که نتراود اشک در چشم تو هرگز

مگر از شوق زیاد…

نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز…

و به اندازه یک عمر تو عاشق باشی…

عاشق آنکه تورا میخواهد"


و به لبخند تو از خویش رها می‌گردد

و تو را دوست بدارد به همان اندازه كه دلت می‌خواهد…......................................................
دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 20:10
+6
alireza
alireza
تو بگو......... ستارس اما
 وقتی از چشمم افتاد ......گوسالس
دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 19:35
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش است
آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت
بگذار لبهایت را بر روی لبانم ، حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود....
در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ، عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه
خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم
دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 14:57
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



من برم بچه هامو بخوابونم.باباشون که به فکر نیست
(همتونو دوس دارم.مرسی از لایک.کامنت و تحملتون.شبتون عالی اناری)

4 دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 22:05
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی مامانم خونه نیست یکی از تفریحات سالمم اینه که میرم در یخچال رو اینقدر باز میزارم تا صدای آلارمش در بیاد بعد میگم : حالا هی زر بزن هیشکی به دادت نمی رسه !!
میدونین حسش مث کتک زدن بچه لوس مهمون دور از چشم پدر مادرشه !!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 21:45
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



چشم هایم را می بندم ودرخیابان گم میشوم ودر کافه ای روبه روی صندلی خالی…
چیزی شبیه تورا سفارش می دهم


دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 21:37
+2
melika
melika
وﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ زن ﺭﺍ آﻓﺮﯾﺪ ﮔﻔﺖ :
به به ﭼﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻡ !
ﺳﭙﺲ مرد ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
عیبی نداره سوار ماشین مدل بالا بشن به چشم میان
.
دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 20:16
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺍﻗﺎﭘﺴﺮﻱ ﮐﻪ ﻣﻴﮕﻲ " ﺩﺧـﺘﺮﺧــﻮﺏ " ﭘﻴﺪﺍ ﻧﻤﻴﺸﻪ...

ﺩﺧﺘﺮﺧﻮﺏ ﺗﺎﺩﻳﺮ ﻭﻗﺖ ﺗﻮ ﺧﻴﺎﺑﻮﻧﺎ ﻧﻤﻴﭙﻠﮑﻪ
* ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﻧﮕﺎﺕ ﻧﻤﻴﮑﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﺮﻱ ﺳﻤﺘﺶ
* ﮐﻔﺸﻪ 15 ﺳﺎﻧﺘﻲ ﻭ ﻣﺎﻧﺘﻮﻱ ﺟﻠﻒ ﻧﻤﻴﭙﻮﺷﻪ
* ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ ﺭﻧﮓ ﻧﻤﻴﮑﻨﻪ
ﻭ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍﻳﺶ ﻧﻤﻴﮑﻨﻪ ﮐﻪ ﻧﺘﻮﻧﻲ ﻗﻴﺎﻓﻪ ﻱ ﺍﺻﻠﻴﺶ ﺭﻭ
ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺑﺪﻱ ...
* ﭼﺸﻤﮏ ﻭ ﻋﺸﻮﻩ ﻭﺻﺪﺍﻱ ﻧﺎﺯﮎ ﻧﺪﺍﺭﻩ
ﻭ ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻥ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻣﺪﻝ ﺑﺎﻻﺕ ﻟﺤﻨﺶ ﻋﻮﺽ ﻧﻤﻴﺸﻪ
* ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺎﻓﺘﻨﻴﻪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻬﺶ
ﺣﺘﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻱ .
ﻧﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﻴﭙﺮﻩ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺗﻮ ﭘﺲ ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ ﻧﮕﻮ ﮐﻪ ﻧﻴﺴﺖ
* ﺗﻮ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﭼﺸﻤﺖ ﺭﻭ ﻋﺮﻭﺳﮑﺎﻱ ﺧﻴﺎﺑﻮﻧﻲ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﮐﻪ " ﺩﺧﺘﺮﺧﻮﺏ " ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﻴﺸﺘﺮﺍﺯ ﺍﻭﻧﺎ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻪ..!!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 19:09
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ