Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
دلخوشم با کاشتن هر چند با آن داشتن نیست
گرچه بی برداشت کارم جز به خیره کاشتن نیست
سرخوش از آواز مستان در زمستانم که قصدم
لانه را مانند مور از دانه ها انباشتن نیست
حرص محصولی ندارم مزرع عمر است و اینجا
در نهایت نیز با هر کاشتن برداشتن نیست
سخت می گیرد جهان بر سختکوشان و از آنروز
چاره ی آزاده ماندن غیر سهل انگشاتن نیست
گر به خاک افتم چو شب پایان چه به از آنکه کارم
چون مترسک قامت بی قامتی افرشاتن نیست
از تو دل کندن نمی دانم که چون دامن ز عشق است
چاره دست همتم را جز فرونگذشاتن نیست
سر به سجده می گذارم با جبین منکسر هم
در نماز ما شکستن هست اگر نگذاشتن نیست