یافتن پست: #کش

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گم کرد شبی راه و مسیرش به من افتاد
ناخواسته در تیر رس راهزن افتاد
در تیر رس من گره انداخت به ابرو
آهسته کمان و سپر از دست من افتاد
بی دغدغه بی هیچ نبردی دلم آرام
در دام دوتا چشم دو شمشیر زن افتاد
می خواستم از او بگریزم دلم اما
این کهنه رکاب از نفس از تاختن افتاد
لرزید دلم مثل همان روز که چشمم
در کشور بیگانه به یک هم وطن افتاد
درگیر خیالات خودم بودم و او گفت:
من فکر کنم چایی تان از دهن افتاد.
دیدگاه  •   •   •  1392/08/19 - 16:37
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



کشور من جاییست که

برای تحسین از یك زن، می گوییم: خیلی مرد است
و
برای تقبیح از یك مرد، می گوییم: مانندِ زنان است




دیدگاه  •   •   •  1392/08/19 - 15:13
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ای کاش میتوانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بی دریغ باشند
در دردها و شادیهایشان
حتی
با نان خشکشان
و کاردهایشان را
جز از برایِ قسمت کردن
بیرون نیاورند ... شاملو
دیدگاه  •   •   •  1392/08/19 - 14:55
+1
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO

این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !
همین بس که
:
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند.


دیدگاه  •   •   •  1392/08/19 - 09:12
+4
AmirAli
AmirAli
من نمیفهمم

اونی که قلیون میکشه میگن قلیونی
اوونی که سیگار میکشه میگن سیگاری
اوونی هم که تریاک میکشه میگن تریاکی
اونی که مشروب میخوره میگن الکی
.
... .
.
.
.
.
اون بدبختی که پیپ میکشه مثل من چه گناهی کرده
دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 18:58
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تا حالا دقت کردین چقدر حرص آوره که سر غذا

دقیقا اون چیزی رو بر میدارن که تو کلی تو ذهنت واسش نقشه کشیده بودی
دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 17:30
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه رفیق داریم ماه محرم که میشه ؛ شروع میکنه به عرق خوردن و سیگار کشیدن!..
بهش میگم چرا اینکارو میکنی؟
میگه اعصابم از دست کارای یزید خورده :|
دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 17:12
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

دلگیر که می شوی دوست دارم تمام جاده ها چالوس من باشند ! مسیرت را به گردنم بیندازند ... تا بی آنکه از کوله ات، قدم به قدم برایم نشانی بیفتد ادامه ات دهم من، رد پایت را از سر راه نیاورده ام ! که با پاشنه هر سیندرلایی پایکوبی کنم من تو را با تمام بی کسی ام کشف کرده ام وقتی که چشم هایت نگهبان ِرشوه نگیر و خواب آلود ناشناخته هایت بود تو را دزدیدم از تقدیر و پیش خدا انکار کردم داشتنت را تا به بهانه ی عدالت خنده هایت را به مساوات تقسیم نکند ...
دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 17:03
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



صبر میکنم
تورا با دیگری میبینم
و در خود میشکنم
صبر میکنم
تو میخندی
ومن خونمیگریم
وصبر میکنم
راستی کاش از جنس یخ بودم
که با این همه آتش که در وجودم زبانه میکشد
ذوب میشدم
ولی چه کنم هنوز باید صبر کنم
شاید هم بخار شوم
نمیدانم
ولی صبر میکنم
راستش را بخواهی
نه اینکه خیلی مرد باشم نه
چاره ای بجز صبر ندارم
A.S
1392/08/18





دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 16:49
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مویم از بناگوش سفید میشود
راستی چرا از بناگوش ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فکر میکنم موهای این قسمت بیشتر زجر میکشند
شاید اینها بیشتر با صدای خنده تو اخت بودند
واکنون که نیسنی به سرعت میمیرند
این که سفید میشوند قابل تحمل است
ولی چرا ان بالاییها
هنوز سفید نشده میریزند
شاید انها خودکشی میکنند
خوش بحالشان
من که جراتش را ندارم
A.S
1392/08/18
دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 16:48
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ