یافتن پست: #کش

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



از آدمایی که جانماز اب میکشن متنفرم
از آدمایی که مظلوم نمایی میکنن متنفررم
از آدمایی که واسه بالا کشیدن خودشون بقیه رو میزارن زیر پا متنفرم
از آدمایی که هیچ احساسی ندارن و فقط به خودشون فک میکنن متنفرم
اینا هیچ وقت آروم نمیگیرن و همیشه سعی میکنن تورو خراب کنن
چون بهت حسودیشون میشه
اینا هیچوقت به جایی نمیرسن
هی با توام نکن لعنتی





دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 11:34
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در جلسه امتحانِ عشق من مانده‌ام و یک برگۀ سفید! یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی.. درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی‌شود! در این سکوت بغض‌آلود قطره کوچکی هوس سرسره بازی می‌کند! و برگۀ سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش می‌کشد! عشق تو نوشتنی نیست.. در برگه‌ام، کنار آن قطره، یک قلب می‌کشم! وقت تمام است. برگه‌ها بالا..
دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 10:50
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خیانت واژه ی تلخی ست ، حقیقتی زهرآگین…

فرود دشنه، پی در پی ، بر پیکره ی دوستت دارمها…

هرگز تبرئه ای نیست…

آنکه را که چنین به کشتن قلب آهنگین عشق برخاست و دلی را که پژمرد …

.

.

.

برای خیانت ، هزار راه هست

اما هیچ کدام به اندازه تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست !

.

.

.

ترکت میکنم ، تا هر سه راحت شویم …

من ، تو و رقیبم

من از قید تو ، او از قید من و تو از قید خیانت …

.

.

.

بی وفایی کن وفایت می کنند

با وفا باشی خیانت می کنند

مهربانی گرچه آیینه ی خوشیست

مهربان باشی رهایت می کنند
دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 19:21
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

هل کی لایک نکنه میکشمــــــــــش
دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 19:05
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چقدر قشنگی ااااااااااااااااا
لوپتو بکشم اااااااااااااااااااا
هوشدور دووووووووووووووووو{-45-}{-45-}{-37-}{-37-}{-21-}
دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 18:55
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

چه خنده دار است !
ناز را می کشیم
آه را می کشیم
انتظار را می کشیم
فریاد را می کشیم
درد را می کشیم
ولی بعد از این همه سال ، آنقدر نقاش خوبی نشدیم که بتوانیم دست بکشیم


دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 18:03
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺁﺏ ﺭﯾﺰﺵ ﺑﯿﻨﯽ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ ﯾﻪ ﻗﺮﺹ ﺿﺪ ﺣﺴﺎﺳﯿﺖ ﺑﮕﯿﺮﻡ .

ﺗﻮ ﻋﻮﺍﺭﺽ ﺟﺎﻧﺒﯿﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ : ﺳﺮﺩﺭﺩ، ﺳﺮﮔﯿﺠﻪ، ﻧﻔﺦ، ﺣﺎﻟﺖ ﺗﻬﻮﻉ، ﺍﺧﺘﻼﻝ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻭ ﺑﯿﻨﯽ، ﺍﺧﺘﻼﻝ ﺩﺭ ﺗﺸﺨﯿﺺ، ﻧﺎﺭﺳﺎﯾﯽ ﮐﺒﺪ ﻧﺎﺭﺳﺎﯾﯽ ﮐﻠﯿﻪ، ﻧﺎﺭﺳﺎﯾﯽ ﻗﻠﺐ، ﺳﮑﺘﻪ ﻗﻠﺒﯽ، ﺳﮑﺘﻪ ﻣﻐﺰﯼ، ﻣﺮﮒ ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﯽ !

ﭘﺸﯿﻤﻮﻥ ﺷﺪﻡ ، ﻣﯿﮑﺸﻢ ﺑﺎﻻ ﺍﻣﻨﯿﺘﺶ ﺑﯿﺸﺘﺮ :|
دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 15:59
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه بارم زنگ زدم خونه دوس پسرم باباش جواب داد منم الکی گفتم منزل جعفری اومد زرنگی کنه گفت بفرمائید با کی کار داشتید ؟!!
گفتم مرتیکه دیوث گوه میخوری پول نداری توحسابت چک میکشی یا تاظهر پول میریزی حساب یادهنتــــــو سرویس میکنم مامور میارم جلبت میکنم
همینجوری که داد میزدم دیدم میگه عاقا بخدا حواسم نبود ، اشتبا گرفتید منزل جعفری نیس یهو گوشیو قطع کرد :)))))))))))
بیخود نیس میگن بهترین دفاع حملس
دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 15:58
+5
saeed
saeed

فال



یک روز یک پسر و دختر جوان دست در دست هم از خیابانی عبور میکردند


جلوی ویترین یک مغازه می ایستند


دختر:وای چه پالتوی زیبایی


پسر: عزیزم بیا بریم تو بپوش ببین دوست داری؟


وارد مغازه میشوند دختر پالتو را امتحان میکند و بعد از نیم ساعت میگه که خوشش اومده


پسر: ببخشید قیمت این پالتو چنده؟


فروشنده:360 هزار تومان


پسر: باشه میخرمش


دختر:آروم میگه ولی تو اینهمه پول رو از کجا میاری؟


پسر:پس اندازه 1ساله ام هست نگران نباش


چشمان دختر از شدت خوشحالی برق میزند


دختر:ولی تو خیلی برای جمع آوری این پول زحمت کشیدی میخواستی گیتار مورد علاقه ات رو بخری


پسر جوان رو به دختر بر میگرده و میگه:


مهم نیست عزیزم مهم اینکه با این هدیه تو را خوشحال میکنم برای خرید گیتار میتونم 1سال دیگه صبر کنم


بعد از خرید پالتو هردو روانه پارک شدن


پسر:عزیزم من رو دوست داری؟


دختر: آره


پسر: چقدر؟


دختر: خیلی


پسر: یعنی به غیر از من هیچکس رو دوست نداری و نداشتی؟


دختر: خوب معلومه نه


یک فالگیر به آنها نزدیک میشود رو به دختر میکند و میگویید بیا فالت رو بگیرم


دست دختر را میگیرد


فالگیر: بختت بلنده دختر زندگی خوبی داری و آینده ای درخشان عاشقی عاشق


چشمان پسر جوان از شدت خوشحالی برق میزند


فالگیر: عاشق یک پسر جوان یک پسر قدبلند با موهای مشکی و چشمان آبی


دختر ناگهان دست و پایش را گم میکند


پسر وا میرود


دختر دستهایش را از دستهای فالگیر بیرون میکشد


چشمان پسر پر از اشک میشود


رو به دختر می ایستدو میگویید :


او را میشناسم همین حالا از او یک پالتو خ[!]م


دختر سرش را پایین می اندازد


پسر: تو اون پالتو را نمیخواستی فقط میخواستی او را ببینی


ما هر روز از آن مغازه عبور میکردیم و همیشه تو از آنجا چیزی میخواستی چقدر ساده بودم نفهمیدم چرا با من اینکارو کردی چرا؟


دختر آروم از کنارش عبور کرد او حتی پالتو مورد علاقه اش را با خود نبرد.


دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 13:09
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
ڪشور من جاییست که

غرور بعضی پسران نمایش کش شورت CELVIN CK،

وافتخار بعضی دختران بوق یک بنز آلبالویی ... :)
دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 12:41
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ