یافتن پست: #کش

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سلام ای تنها بهونه ، واسهء نفس کشیدن
هنوزم پَر میکشه دل ، واسهء به تو رسیدن
واسهء جواب نامت ، می دونم که خیلی دیره
بذار به حساب غربت ، نکنه دلت بگیره
عزیزم بگو ببینم ، که چه رنگه روزگارت
خیلی دوست دارم تو مهتاب ، بشینم یه شب کنارت
سَرتو با مهربونی ، بذاری به روی شونم
تو فقط واسم دعا کن ، آخه … دنبال بهونم
حالمو اگه بپرسی ، خوبه … تعریفی نداره
چون بلا تکلیفه عاشق ، آخه تکلیفی نداره
نکنه ازم برَنجی ، تشنه ام … تشنهء بارون
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 18:57
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من میگم تنهام میذاری ؟
تو میگی طاقت نداری ؟
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم اهل بهشتی
تو میگی چه سرنوشتی
من میگم تو بی گناهی
تو میگی چه اشتباهی
من میگم که غرق دردم
تو میگی می خوام بگردم
من میگم چیزی می خواستی ؟
تو میگی تشنمه راستی
من میگم از غم آبه
تو میگی دلم کبابه
من می گم برو کنارش
تو میگی رفت پیش یارش
من میگم با تو چیکار کرد ؟
تو میگی کشت و فرار کرد
من میگم چیزی گذاشته ؟
تو میگی دو خط نوشته
من میگم ازم ب[!] ؟
تو می پرسی نا امیدی ؟
من میگم واسم عزیزی
تو میگی زبون میریزی؟
من میگم تو خیلی نازی
تو میگی غرق نیازی
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی ؟
من میگم کردم تعجب
تو میگی دیگه بگو خب
من میگم تنهایی سخته
تو میگی این دست بخته
من میگم دل تو رفته
تو میگی هفت روزه هفته
من میگم راه تو دوره
تو میگی چاره عبوره
من میگم می خوام بشم گم
تو میگی حرفای مردم ؟
من میگم نگذری ساده ؟
تو میگی آدم زیاده
من میگم دلم شکسته ست
تو میگی خوب میشه خسته ست
من میگم بشین کنارم
تو میگی دوستت ندارم
من میگم بهم نظر کن
تو ولی میگی سفر کن
من میگم واسم دعا کن
تو میگی نذر رضا کن
من میگم قلبم رو نشکن
تو میگی من می شکنم من ؟
من میگم واست می میرم
تو میگی نمی پذیرم
من میگم شدم فراموش؟
تو میگی نه ، رفتم از هوش
من میگم که رفتم از یاد ؟
تو میگی نه مرده فرهاد
من میگم باز شدی حیروون ؟
تو میگی بیچاره مجنون
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 18:56
+5
roya
roya


امروز با نامزدم رفتم رستوران


.

.


.

.

.

شوخی کردم بابا خودکشی لازم نیس.

 

یه نفس عمیقمن هنوز مجردم خیالتون راحت باشه

دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 15:06
+7
Ashkan ZEON
Ashkan ZEON
سلامتی رفیقی که دست فرمونش خوبه ولی واسه رفیقش لایی نمیکشه...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 23:17
+9
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی برای کشتن کسی که توی دلت زنده س باید هزار بار بمیری ........
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 17:48
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
【وقتی وجــــ ـود آبــــ ـی تو را میبینم...
پر از حس تـــــ ـو می شوم...
در همهمه ی خاموشــــ ـی...
در برگ ریـــ ـز خاطـــ ـره ام...
می ریزد تمــــ ـام عاطفه ات ...
تا لب فریاد می کشانــــ ـم چشمانت را...
تا صــــ ـدای خشک آرامش من...
پر می زند قـــ ـدر تنهایی تـــــــ ـو...】
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 17:29
+4
nanaz
nanaz
گاهی دلت می شود همانند دیواری سفید ،
در دستان کودکی خودکار به دست ،
که تنها چند خط درهم و مبهم می کشد ،
و البته عمیق . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 15:27
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
پسر: ضعیفه!دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم!  دختر: توباز گفتی ضعیفه؟ پسر: خب… منزل بگم چطوره؟ دختر: وااااای… از دست تو!پسر:
باشه… باشه ببخشید ویکتوریا خوبه؟ دختر:اه…اصلاباهات قهرم.پسر: باشه بابا… توعزیز منی، خوب شد؟… آشتی؟ دختر:آشتی… راستی گفتی دلت

چی شده بود؟ پسر: دلم! آها یه کم می پیچه…! ازدیشب تاحالا.دختر: … واقعا که!پسر: خب چیه؟ نمیگم مریضم اصلا… خوبه؟ دختر: لوووس!پسر: ای

بابا… ضعیفه! این نوبه اگه قهرکنی دیگه نازکش نداری ها!دختر: بازم گفت این کلمه رو…!پسر: خب تقصرخودته! میدونی که من اونایی رو که دوست

دارم اذیت میکنم… هی نقطه ضعف میدی دست من!دختر: من ازدست توچی کارکنم؟ پسر: شکرخدا…! دلم هم پیچ میخوره چون تو تب وتاب ملاقات

توبودم… لیلی قرن بیست ویکم من!دختر: چه دل قشنگی داری تو! چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه!پسر: صفای وجودت خانوم!دختر: می دونی!

دلم… برای پیاده روی هامون… برای سرک کشیدن تومغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها… برای بوی کاغذ نو… برای شونه به شونه ات را رفتن و

دیدن نگاه حسرت بار بقیه… آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره!پسر: می دونم… می دونم… دل منم تنگه… برای دیدن آسمون چشمای تو…

برای بستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم… برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم….!دختر: یادته همیشه میگفتی به من

میگفتی “خاتون”پسر: آره… آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی!دختر: ولی من که بور بودم!پسر: باشه… فرقی نمی کنه!دختر: آخ

چه روزهایی بودن… چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده… وقتی توی دستام گره می خوردن… مجنون من…پسر: …دختر: چت شد چرا چیزی

نمیگی؟ پسر: …دختر: نگاه کن ببینم! منو نگاه کن…پسر: …دختر: الهی من بمیرم… چشات چرا نمناکه… فدای توبشم…پسر: خدا… نه… (گریه)دختر:

چراگریه میکنی؟ پسر: چرا نکنم… ها؟ دختر: گریه نکن … من دوست ندارم مرد گریه کنه… جلو این همه آدم… بخند دیگه… بخند… زودباش…پسر:

وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم؟ کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم…دختر: بخند… و گرنه منم گریه میکنماا پسر: باشه… باشه… تسلیم… گریه

نمی کنم… ولی نمی تونم بخندم دختر: آفرین! حالا بگو برای کادو ولنتاین چی خ[!]؟ پسر: توکه میدونی من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد… ولی

امسال برات یه کادو خوب آوردم…دختر: چی…؟ زودباش بگو… آب از لب و لوچه ام آویزون شد …پسر: …دختر: دوباره ساکت شدی؟ پسر: برات…

کادو… (هق هق گریه)… برات یه دسته گل گلایل!… یه شیشه گلاب… ویه بغض طولانی آوردم…!تک عروس گورستان!پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره…!اینجاکناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم




نه… اشک و فاتحه



نه… اشک و فاتحه و دلتنگی

امان… خاتون من! توخیلی وقته که…

آرام بخواب بانوی سفر کرده ی من…



دیگر نگران قرصهای نخورده ام… لباس اتو نکشیده ام…. و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش…!نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش..۰!بعد از تو دیگر مرد نیستم اگر بخندم…


دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 14:52
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه نفر میخواسته خود کشی بکنه
50 تا نون بربری میگیره میره روی ریل قطار میخوابه .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.یکی رد میشه میگه چرا اینجا خوابیدی ؟
میگه میخوام خود کشی کنم
یارو میگه پس این نونا چیه
میگه اومدیم قطار تا یک هفته دیگه نیامد من از گشنگی بمیرم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 13:04
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




شلوارتم رفیق .اونم از نوع بی کش که مجبورشی دو دستی منو بچسبی...:0




دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 12:25

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ