یافتن پست: #کش

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/24 - 11:34
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این که چقد طول میکشه که یه زرافه بالا بیاره خیلی ذهنمو درگیر کرده ..!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/05/22 - 15:20
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میگویند رضا شاه کبیر کشف حجاب کرد...
اما نمیگویند
رضا شاه به ترکیه سفرکرد که تنهاسفرخارجی او بود...
وقتی آخرشب به اتاق رفت دید دختربسیار زیبایی دراتاق است ....
رضا شاه عصبی شد یک نفر را صدا زد....
پرسید این خانوم در اینجا چه کاری دارد
آن شخص میگوید که این خانم را آتاتورک فرستاده برای خوش گذرانی شما....
رضا شاه از آن خانم تقاضا میکند اتاق را ترک کند....
وقتی از او سوال میشود چرا اجازه ندادند آن دختر در اتاق بماند ایشان پاسخ میدهند
من امشب را با این دختر زیبا میگذارندم
فردا که آتاتورک به ایران آمد چه کسی را برای همخوابگی او بفرستم وقتیکه
تمام زنان و دختران ایرانی ناموس من هستند...
روحش شاد..
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/22 - 15:18
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ اسمم اسماعیل باشه…

ﺩﺧـدﺮﻩ ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﻭﺍﺳﻤﻮﻥ نذری ﺑﯿﺎﺭﻩ ﺑﻌﺪ ﻣﻦ ﺩﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ

ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻭ ﻧﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﮕﻪ: ﺳﻼﻡ اسمال جون ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ نذریه!!!

ﻣﻨﻢ ﯾﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﯿﺒﯿﻼﻡ ﺑﮑﺸﻢ، ﺑﮕﻢ ﺍﻭل یاد بگیر ﺑﮕﻮ اسمال ﻋـﺎغـﺎ!

ﺯِﺑـﻮﻧﺖ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﻨﻪ ﺿﻌﯿﻔﻪ

ﺑﻌﺪﺷﻢ ﺑﺮﻭ ﺑﻪ ﻧﻨﺖ ﺑﮕﻮ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﯿﺎﯾﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ !!!

:|

ﺍﻭﻧﻢ ﭼﺎﺩﺭﺷﻮ ﺑﮑﺸﻪ ﺭﻭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺑﮕﻪ ﻭﺍﯾﯿﯿﯽ خاک به سرم

ﺫﻭﻕ ﻣـﺮﮒ ﺷﻪ ﺑﺪﻭﻭﻩ ﺑﺮﻩ ﺳﻤﺖ ﭘﻠﻪ ﻫﺎ ﭘﺎﺵ ﮔﯿﺮ ﮐﻨﻪ ﺑﺎ مــخ ﺑﺮﻩ ﺗﻮ ﺷﯿﺸﻪ،

مغزش ﺑﭙﺎﭼﻪ ﺗﻮﯼ ﺭﺍهرو!


روانی هم خودتی :|
دیدگاه  •   •   •  1393/05/21 - 21:26
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



جوجه ترش

نوع غذا:
خوراک ایرانی
وعده غذایی:
ناهار شام
زمان پخت : 25دقیقه

مواد لازم:

سینه مرغ : 2 عدد
پیاز : یک عدد
فلفل دلمه‌ای : یک عدد
روغن زیتون : 2 قاشق غذاخوری
آب‌لیمو : 2 قاشق غذاخوری
گردو : 200 گرم
گشنیز و نعنا : 100 گرم
سیر: 2 حبه
آب نارنج : 3 قاشق غذاخوری
روغن سرخ کردنی و زعفران : به میزان لازم
نمک، فلفل و زردچوبه : به میزان لازم

دستور پخت:
* مرغ را به قطعات کوچک به اصطلاح قوطی کبریتی برش زده، با پیاز رنده شده، فلفل دلمه‌ای خردشده، روغن زیتون، سیر، زعفران، نمک، فلفل، زردچوبه و آب‌لیمو مزه‌دار کرده و شش ساعت در یخچال قرار می‌دهیم تا طعم‌دار شود.

* سپس تکه‌های جوجه را به سیخ‌های چوبی کشیده و در تابه چدنی دردار می‌گذاریم تا بپزند، در این مرحله حتماً شعله گاز باید در کمترین حد باشد.

* در ظرفی جداگانه گردوی ساییده شده را به همراه سبزی‌های خردشده و آب نارنج خوب مخلوط کرده و پس از آن که جوجه‌ها آماده شدند، مواد را روی جوجه‌ها ریخته و می‌گذاریم تا به همراه جوجه‌ها به مدت 10 دقیقه بپزند.

نکــته:
برای این که جوجه‌ها به سیخ چوبی نچسبد، باید سیخ‌ها را به روغن مایع آغشته کنیم.
دیدگاه  •   •   •  1393/05/21 - 21:23
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه خانوم 40ساله در حال مرگ خدا رو میبینه ازش میپرسه خدایا وقت من تمومه خدا میگه نه شما 25 سال و 3 ماه و 13 روز دیگه فرصت داری!
خانوم بعد از بهبودی پوستش رو میکشه ساکشن میکنه گونه و مژه و مو خلاصه دافی میشه برا خودش!!!!
بعد از آخرین عمل زیبایی هنگام خروج از بیمارستان با یه آمبولانس تصادف میکنه میمیره!!!
اون دنیا خدا رو میبینه میگه مگه نگفتی من 25 سال دیگه فرصت دارم چرا منو از تصادف با اون آمبولانس نجات ندادی?!!!!
خدا میگه اوا شما بودی?!!! چقدر عوض شدی به این برکت نشناختم!!! :
دیدگاه  •   •   •  1393/05/21 - 21:12
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ی دیوونهــ ای کــ تازهــ از تیمارستان فرار کردهــ بود،با زور وارد خونه ای میشهــ
دستــ و پای زن و شوهری کــ در خونه بودن با طنابــ میبندهــ و چاقو رو میزارهـ زیر گلو زنهــ و
میپرسهــ:اسمتــ چیهــ؟من دوستــ دارم قبل از کشتن قربانی هامــ،اسمشونو بدونمــ.
زنهــ با گریهــ: فاطمهــ ولی بهمــ میگن فاطی.
دیوونهــ:اسمــ ننهــ من فاطی بود،واسهــ همینهــ نمیتونمــ بکشمتــ
ولش میکنهــ و میرهــ سراغ شوهرهــ:اسمــ تو چیهــ پدرسوختهــ
شوهرهــ:من احمدمــ،ولی دوستامــ فاطی صدامــ میکنن....!
دیدگاه  •   •   •  1393/05/20 - 20:36
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دلم اونى رو میخواد كه وقتى میگم میخوام جیغ بزنم نگه هیس زشته ، بگه : 1.2.3 ..
اونى كه وقتى باهاش میرم دریا نشینم یه گوشه و فقط حرف بزنیم و دریا رونگاه كنیم ، آب بپاشیم تو صورت هم ..
نترسیم از حرف مردم ، زندگى خودمه دلم میخواد دیوونه باشم ..
.
کسی که حتی وقتی اعصاب نداری ، با شیرین زبونیش به لبت خنده بیاره فرار کنه و دنبالش کنی تا بچرونیشو
.
كسى كه وقتى بارون میزنه باهاش بدون چتر زیر بارون قدم بزنم ، وقتى بارون شدید شه بگه واى چه بارونى بعدم كاپشنشو بگیره بالا سرمون و بدوییم و بگه یكى از یكى دیوونه تر ، بعدش بزنیم زیر خنده و منم عشق كنم از خندیدنش ..
.
کسی که اگه درختم نبود ولی سایه میشد ..
كسى كه وقتى میریم مهمونى حواسش بهم باشه ، وقتى مجبورم یه جمع كسل كننده و حرفاى خاله زنكیشونو تحمل كنم بهم اس بده : قیافشوووو داره زجر میكشه ها ، دیوونه تر كردن این دیوونه رو ، پاشو بریم خونه عزیزم ! خندم بگیره نگاش كنم چشمک بزنه بعدم با هزار بهونه از اون مهمونى خلاص شیم و وقتى اومدیم بیرون باهم بزنیم زیر خنده ..
و نصفه هاى شب خیابونا رو باهم دور بزنیم و به چیزاى الكى بخندیم ..
كسى كه بى دلیل بپرم بغلش ..
کسی که با نگاهش بهم اهمیت بده و مواظبم باشه
.
یکی که هی گیر نده ، یکی که هی نگه زشته زشته
كسى كه كنارش خود خودم باشم .
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/20 - 20:33
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

میدانی برای گذر از دوســـتت دارم به دوســـتت داشــتم چه زجری باید بکشم ؟!

دیدگاه  •   •   •  1393/05/20 - 20:20
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شماهم وقتی میخواید ببینید یکی خوابه و داره نفس میکشه یا نه،
به جای اینکه صداش کنید
نگاه شکمش میکنید ببینید بالا و پایین میشه یا فقط من اینجوریم
1 دیدگاه  •   •   •  1393/05/20 - 19:46
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ