یافتن پست: #کم

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

نیست در شهـــــــــــر نگاری که دل ما ببـردبختــــــــم ار یار شود رختـــــــم از اینجا ببردکو حـریفی کش سر مست که پیش کرمشعاشق سوختـــــــــــه دل نام تمنــــــــا ببرددر خیال اینهـــــــــمه لعبت بهوس میـــــبازمبو که صاحب نظـــــــــــــــری نام تماشا ببردباغبــــــانا ز خزان بیخبرت می بیــــــــــــــنمآه از آنروز که بادت گل رعنــــــــــــــــــــا ببردرهـــزن دهــــــــــر نخفـتست مشو ایمن ازواگر امـــــــــروز نبردست که فــــــــــــردا ببردعلــــم و فضلی که بچل سال دلم جمع آوردترسم آن نرگس مستانه بیغــــــــــــــما ببردسحر با معجــــــــــزه پهلو نزند دل خوش دارسامری کیست که دست از ید بیضا ببـــــردجام میــــــــــنایی می سد ره تنگدلی ستمنه از دست که سیل غمت از جا ببـــــــــردراه عشق ار چه کمینــــــــگاه کماندارانستهر که دانسته رود صرفه ز اعـــــــــــــدا ببردحافظ ار جان طلبد غمـــــــــــــزه مستانه یارخانه از غیـــــــــــــر بپرداز و بهل تا ببــــــــرد

دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 00:42
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنندچون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس ، باز پرستوبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند
گوییا باور نمی دارند روز داوریکاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند

دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 00:40
+5
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
@NEGAR1992

سر قبرم اسم و فامیلمو هم اگه نزاشتین

فقط بنویسید تنها ...



همه میشناسن !
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 00:39
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

شيشه اي مي شکند ... یک نفر مي پرسد...چرا شيشه شکست؟مادری مي گوید...شايد اين رفع بلاستیک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشیمثل یک کودک شیطان آمد، شيشه ی پنجره را زود شکست. کاش امشب که دلم مثل آن شيشه ی مغرورشکست،عابری خنده کنان مي آمد... تکه اي از آن را بر مي داشت... مرحمي بر دل تنگم مي شد... امشب اما دیدم... هیچ کس هیچ نگفت،قصه ام را نشنید... از خودم مي پرسمآیا ارزش قلب من از شيشه ی پنجره هم کمتر است؟دلم سخت شکست اما، هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید چرا؟...

دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 00:39
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اگه کسیو دوس دارین رهاش نکنن ، نزارین بره ،
بگیرین بندازینش تو زیرزمین انقد با کمربند بزنینش و سیاهش کنید تا اعتراف کنه عاشقتونه !
خودم میدونم زیادی رمانتیکم ولی باور کنید اصن دسته خودم نیست
دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 23:43
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به زن لال هم اگه راز خودتو بسپاری فاش خواهد شد !!! :|

بِــِــتِــــــرکم اگه دروغ بگم.
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 23:37
+7
AmiR
AmiR
تنها رفیق تنهاییم تنها رفیقی که ترکم نمیکه
آخرین ویرایش توسط Dante در [1392/05/15 - 23:18]
دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 23:17
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یعنی اون همه اشکی پای اهنگای داریوش ریختم پای دعای کمیل ریخته بودم الان یه برج شونصد طبقه واسه خودم تو بهشت داشتم :
دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 17:54
+3
saman
saman
در CARLO

یک معادلة جالب:

از سن خودت 20 سال کم کن. باقيمانده رو با 7 جمع کن. اگه عدد زوج بود با 1 جمع و اگه فرد بود از يک کم کن. اگه رنگ تيره رو دوست داري ضرب در 3 کن و اگه رنگ روشن رو دوست داري ضربدر 14/3 کن. نتيجة نهايي رو ول کن. حال خودت چطوره؟

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 16:51
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عاغا من تصمیم گرفتم از فردا شب لباس آستین بلند یقه اسکی،شلوار بلند،دسکش و جوراب بپوشم بخوابم.تازه میخوام یه جوراب زنونه ام بکشم کلم که رو صورتمو کامل بپوشونه بعدشم برم زیر پتو تا صب سنگر بگیرم...گور بابای گرما!اصلا بذا نیمرو شم...به خدا دیگه نمیدونم از دس این پشه ها کجا قایم شم.کصافتا انقد نیشم زدن دو لیتر از خونم کم شده!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 16:31
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ