Saman Mlh
دیشب یه پشه نیشم زد.
پاشدم دنبالش کردم
بالاخره گوشه اطاق خفتش کردم!
اومدم بکشمش!
یهوگفت: بابا!!
... راست میگفت: من باباش بودم!
آخه خون من تو رگاش بود!
تا صبح تو بغل هم گریه کردیم!
پاشدم دنبالش کردم
بالاخره گوشه اطاق خفتش کردم!
اومدم بکشمش!
یهوگفت: بابا!!
... راست میگفت: من باباش بودم!
آخه خون من تو رگاش بود!
تا صبح تو بغل هم گریه کردیم!