یافتن پست: #گل

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
عشق یعنی خاطرات بی غبار

دفتری از شعر و از عطر بهار

عشق یعنی یک تمنا , یک نیاز

زمزمه از عاشقی با سوز و ساز

عشق یعنی چشم خیس مست او

زیر باران دست تو در دست او

عشق یعنی ماه تب از یک نگاه

غرق در گلبوسه تا وقت پگاه

عشق یعنی عطر خجلت ....شور عشق

گرمی دست تو در آغوش عشق

عشق یعنی "بی تو هرگز ...پس بمان "

تا سحر از عاشقی با او بخوان

عشق یعنی هر چه داری نیم کن

از برایش قلب خود تقدیم کن
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 08:54
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
خواهی که همه روز بود بهر تو نوروز؟

خواهی که شود روز تو و بخت تو پیروز؟

از چهره ی تابنده ی گل خنده بیاموز

در چهره ی خود گلشنی از خنده بر افروز!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 08:52
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
نوروز همه باغ و چمن غرق شکوفه ست

دل هر نفس از بوی گل و لطف هوا مست

بر خیز و به رقص آی و بنه بر سر غم پای

بنشین و بخوان شعرو بده جام وبزن دست
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 08:50
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
ب سلامتی دلی ک اسمش دله ولی نصفش آه ونصفش گله…
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 00:54
+6
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
سلام به همه دوستان گلم

3 دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 23:51
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
در تمنای نگاهت بیقرارم تا بیایی

من ظهور لحظه ها را میشمارم تا بیایی

خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری

در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 22:03
+8
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

بوسه
شب دو دلداده در آن کوچه ی تنگ

مانده در ظلمت دهلیز خموش

اختران دوخته بر منظره چشم
ماه بر بام سراپا شده گوش

در میان بود به هنگام وداع

گفتگویی به سکوت و به نگاه
دیده ی عاشق و لعل لب یار
دل معشوقه و غوغای نگاه
عقل رو کرد به تاریکی ها عشق همچون گل مهتاب شکفت،
عاشق تشنه لب بوسه طلب
هم چنان شرح تمنا می گفت
سینه بر سینه ی معشوق فشرد بوسه ای زان لب شیرین بربود
دختر از شرم سر انداخت به زیر
ناز می کرد،ولی راضی بود!
اولین بوسه ی جان پرور عشق
لذت انگیزتر از شهد و شراب
لاجرم تشنه ی صحرای فراق به یکی بوسه نگردد سیراب
نوبت بوسه ی دوم که رسید،
دخترک دست تمنا برداشت
عاشق تشنه که این ناز بدید بوسه را بر لب معشوق گذاشت!
فریدون [!]

دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 21:42
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
سیاه پوشیده بود ، به جنگل آمد .. استوار بودم و تنومند !

من را انتخاب کرد ...دستی به تنه ام کشید تبرش را در آورد و زد .. زد .. محکم و محکم تر ...به خود میبالیدم ، دیگر نمی خواستم درخت باشم ، آینده ی خوبی در انتظارم بود !سوزش تبر هایش بیشتر می شد که ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد ، او تنومند تر بود ... مرا رها کرد با زخم هایم ، او را برد ... و من که نه دیگر درخت بودم ، نه تخته سیاه مدرسه ای ، نه عصای پیر مردی ...خشک شدم ..---بازی با احساسات مثل داستان تبر و درخت می مونه ..ای تبر به دست ، تا مطمئن نشدی تبر نزن !ای انسان ، تا مطمئن نشدی ، احساس نریز .. زخمی می شود ... در آرزوی تخته سیاه شدن ، خشک می شود !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 21:39
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دوستای گلم
فداتون بشم
دیگه پستام تموم شدن
مرسی از لایک ها و کامنتاتون
صحنه رو ترک میکنم
دوستتون دارم
خدا نگهدارتون شب خوش
{-35-}
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 19:52
+6
be to che???!!
be to che???!!
قبلنا مي‌گفتن مرد بايد ايستاده بميرد يا با گلوله سربي توي سينه مرداي امروزم زير موچين و بوتاكس و پروتز و عمل بيني‌ جون ندن خيليه !
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 19:22
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ