اینجا ... تا چشم کار می کند
منم ... بی « تو »
تکرار شاخه ای در باد
که گل اش را چیده باشند
و صدای گریۀ برگ هایش
خدا را کلافه کرده است
من « تو » را می خواهم
.
بر برگ دلم
چون نیلوفری با وقار
در روشنائی نقره ای
در لطافت ایستاده ای
رایحه ات
شب را پر می کند
و نفس های نابت
هوایم را مطهر می کند
روزها خورشید
و شب ها ستارگان
نگهبان تواند
بانوی مزرعۀ جانم !
در قلب من بمان
تا در چشم دنیا گل کنم
وااااااااااااااای مهربونم ممنونم
خواهش گلم
کوچیک شماس
عزیزیـــــــــــزه ماست
چه نفسیه داماد من میشه؟؟؟؟؟؟؟؟