یافتن پست: #گل

♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد ، بهت قول نمیدم که می خندومت ولی میتونم باهات گریه کنم !
دیدگاه  •   •   •  1392/09/24 - 21:26
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯿﺶ ﺭﺍ ﻧﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﭘﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، ﻧﻪ ﻗﻬﻮﻩ، ﻧﻪ ﺣﺘﯽ ﺳﯿﮕﺎﺭ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﮔﻠﮑﺴﯽ اس 3 ﻣﯽ ﺧﻮﺍد <img src=(" title=":((" />((
چیه فک کردین عاشقم ؟؟؟جم کن بابا :))))))))

دیدگاه  •   •   •  1392/09/24 - 19:51
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

_¡¡¡¡¡-|Π\__

'=O¤¤¤¤O--'

این وانت حامل

گل سرخ و هندونه شب یلدا ازطرف من براى شما است.¥پیشاپیش یلدات مبارک¥
دیدگاه  •   •   •  1392/09/23 - 20:26
+4
ساناز
ساناز

به این برکت قسم یارو زیر پست مسی نوشته بچه ها پیج رونالدو دارن شام میدن بیاید بریم اونجا :| {-33-} ینی فقط خدارو شکر میکنم که اکثر ملت زبان انگلیسی بلد نیستن وگرنه معلوم نبود چه فاجعه ایی قرار بود رخ بده :|

دیدگاه  •   •   •  1392/09/22 - 14:00
+10
EHSAN
EHSAN
شاید آن روز که سهراب نوشت: “تا شقایق هست زندگی باید کرد” ، خبری از دل پر درد گل یاس نداشت باید اینگونه نوشت: هر گلی هم باشد چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی بی مهدی زندگی با غم‏هاست اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
دیدگاه  •   •   •  1392/09/22 - 13:02
+11
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩﻡ ،

ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﻭ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺟﻠﻮ ﻧﺸﺴﺘﻪ


ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪ ، ﺩﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﺗﻮ ﮐﯿﻔﺶ ،


ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻣﺎ ﺑﺎﺵ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺧﻮﺷﮕﻠﻪ


ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮐﯿﻔﺶ ﯾﻪ ﻗﺒﺾ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ :


" ﺍﯾﻦ ﻗﺒﺾ ﻭ ﺑﮕﯿﺮ، ﺑﺎﺑﺎ , ﻭﻗﺖ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺑﺮﻭ ﻋﮑﺴﻬﺎﯼ ﻣﻨﻢ ﺍﺯﺁﺗﻠﯿﻪ ﺑﮕﯿﺮ "


ﺭﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ،


ﻫﯽ ﺳﺮﺥ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ ، ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺟﻤﻌﺶ ﮐﻨﻢ، ﮔﻔﺘﻢ :


" ﺩﺧﺘﺮﺗﻮﻥ ﻫﺴﺘﻦ ، ﻣﺎﺷﺎﻻ ﭼﻘﺪ ﺣﺎﻟﺖ ﭼﺸﻤﺎ ﻭ ﻓﺮﻡ ﺻﻮﺭﺗﺸﻮﻥ ﺷﺒﯿﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩ "


ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ " ﺑﯿﺨﻮﺩ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺯﺑﻮﻧﯽ ﻧﮑﻦ ،


ﺍﻻﻥ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﮐﺮﺩﻧﻮ ﺑﻬﺖ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﻡ 

دیدگاه  •   •   •  1392/09/22 - 11:33
+11
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

آقایونه خوشتیپ و خانوم های خوشگل .

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

جوووونم چ مییییکنه اعتماد به نفس...!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 22:25
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


آن روزها که پنجره ام رو به صبح بود


می شد به سایه های نگاه تو دل سپرد



می شد محیط خاطره ها را حساب کرد


می شد خطوط چهره احساس را شمرد!


 



آن روزها که زیر نفسهای آفتاب


خواب از سر لبان شب آلود می پرید



وقتی عبور ثانیه ها سرد سرد بود


من در تو ضرب می شد و آتش می آفرید!


 


مجذور اشتیاق سلامی دوباره بود
جذر بهار و آئینه می شد بلوغ مرگ



می شد برای صورت گل مخرجی نوشت
کسر همیشه ساده نمی شد به دست مرگ!


 



در خشکسال دل به توان می رسید اشک
جمع شب و ستاره جوابش طلوع بود



راهی شدن به سمت صدای رسای عشق
منهای هر بهانه جوابش شروع بود!


 



آن روزهای خوب و شکوفائی و ظهور
آن روزهای رویش و تکثیر و انتشار



آن روزهای چشمه و خورشید و زندگی
آن روزهای آبی و باران و آبشار!


 


 


امشب به نام نامی آن روزهای پاک
ژرفای عشق را به تو تسلیم می کنم



دریای پر تلاطم فریاد خویش را
بر ساحل سکوت تو تقسیم می کنم!


 



در دفتر حساب خود امشب نوشته ام
ای لحظه های من به توان حضور تو



وقتی کتاب فاصله ها بسته می شود
زیباست جمع خواهش من با غرور تو!!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 18:52
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی


ردپایی تازه از پشت صنوبرها گذشت ...


چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی



ای نسیم بی‌قرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی



سایه زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی



باد پیراهن کشید از دست گل‌ها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی



چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچه‌ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی



کشته‌ای در پای خود دیدی یقین کردی منم
سایه‌ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی!!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 18:30
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیروز سر کلاس زبان، استاد ازم یه سوال پرسید؛ که باید به انگلیسی جوابشو میدادم، چند ثانیه طول کشید بچه های کلاس منتظر بودن ببینن چی جواب میدن؟!



منم با خنده گفتم: Loading, please wait؛ استادمون انقد خندید که درجا فلج شد
دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 12:41
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ