یافتن پست: #800080

roya
roya


شریک لحظاتم
آنقدر دوستت دارم که :
لحظه‌های بی تو بودن
خاطرات با تو بودن را مرور می‌کنم
و لحظه‌های با تو بودن
برای لحظه‌های بی تو بودن
خاطره می‌سازم
و این چنین است که تــو
چه باشی و چه نباشی :
شریـک تمــام لحـظات من هـسـتی







دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 23:06
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
salam sara jan
tavalodet mobarak
دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 14:39
+6
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
شانه هایم زیر بار غم شکست

شاخه های سبز امیدم شکست

عشق ما در شیشه فرهاد بود

عشق شیرین ریشه اش در باد بود
دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 14:36
+6
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
مُراقــب بــآش
به چه کسـی اِعتــمـــآد میکنی،
“شیـــــــطان” هَـــــم یه زَمــــــآنـی “فرشتـــــــــــه” بــود
دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 14:34
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
هیچ کس حرف صداقت را نزد

هیچ کس دل را بر این دریا نزد

یک نفر امروز در چشمم شکست

یک نفر بار سفر بست و گسست

یک نفر با خاطراتم دور شد

یک نفر با قصه ها محشور شد
دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 14:32
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
همیشه سلیقه من و خدا یکی بود!!
هر که را من دوست داشتم با خودش برد!!
«مادر عاشقتم»
دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 14:32
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO

بدون گفتگو رابطه ای وجود ندارد


بدون احترام عشقی وجود ندارد


بدون اعتماد دلیلی برای ادامه وجود ندارد . . .

دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 14:30
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO

خسته ام از این مواظب خودت باش ها !


 


تو اگر نگران من بودی ،


 


نمیرفتی اگر میماندی ،


 


با یک نگاه ، با یک نفس مواظبم بودی


 


پس نگران من نباش برو . . . !

دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 14:29
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO

امــلای نوشتـه‌هایـ م، نگـــارش حرف‌هایـــ م،



 تصمیـم‌هایــ م، روزهـایــ م، زندگیــ م، دنیایـــ م،



 همـ ه و همـ ه پــُر از غلـط اسـ ت ...



تنهـا تــ و درسـ ت بـ ودی ...



و بعـد از تـ و انگـــار همـ ه چیـ ز غلـط اسـ ت!





 



آنهمــ ه فکـ ر عاشقــــ ــانـ ه



هیـ زم شدنـ د بـرای آتـ ش ِسوختنـ م !!!

دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 14:29
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
یکی از فانتزی های من اینه که یه روز خوابیده باشم بعد مادرم با ترس بیدارم کنه بگه مامان چیزی شده مریض شدی عایا؟
بعد من با ارامش بگم نه مامان فقط اینترنت قطع شده.<img src=" />
دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 14:26
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ