تو را از دست دادم ، آی آدم های بعد از تو ! چه کوچک می نماید پیش تو غم های بعد از تو تو را از دست دادم ، تو چه خواهی کرد بعد از من ؟ چه خواهم کرد بی تو با چه خواهم های بعد از تو ؟ تو را از دست ... ، دادم از همین زخم است ، می بینی ؟ دهانش را نمی بندند مرهم های بعد از تو تو را از یاد خواهم برد کم کم ، بارها گفتم به خود کِی میرسم اما به کم کم های بعد از تو ؟ بیا ، برگرد ، با هم گاه ... ، با هم راه ... ، با هم ... ، آه ! مرا دور از تو خواهد کشت "باهم" هایِ ... بعد از ... تو ... "مژگان عباسلو"