♥ نگار ♥
چه لحظه درد آوریه
اون لحظه که میپرسی : خوبی؟
بغض تو گلوت میپیچه ۵سطر تایپ میکنی ،ولی بعد به جای ارسال همه رو
پاک میکنی ومی نویسی ،خوبم
خوبم مرسی توخوبی؟
♥ نگار ♥
همسر: چکار میکنی بعد اینکه من بمیرم؟ میری زن دیگه میگیری؟
شوهر: قطعا نه!
همسر: چرا نه؟ دوست نداری دوباره متاهل بشی؟
شوهر: خوب معلومه که میخوام
همسر: خوب چرا پس نمیخوای دوباره ازدواج کنی؟
شوهر: باشه باشه دوباره ازدواج میکنم
همسر: ازدواج میکنی واقعا؟
شوهر: ……!؟
همسر: یعنی تو همین خونمون باهاش زندگی میکنی؟
شوهر: البته خوب اینجا خونه خوب و بزرگیه
همسر: بهش اجازه هم میدی ماشینم رو برونه؟
شوهر: احتمال زیاد، خوب ماشین نو هست دیگه
همسر: ع[!]ای من رو هم با ع[!]اش عوض میکنی؟
شوهر: اگر جای مناسبی باشه چرا که نه؟
همسر: جواهراتم رو هم بهش میدی؟
شوهر: مطمئنم که اون جواهرات مخصوص خودش رو طلب میکنه
همسر: یعنی کفشم رو هم میپوشه؟
شوهر: نه سایزش ۳۸ هست
همسر: [سکوت]
شوهر: [گند زدم!]
maryam
تو یک دختری…
لباس خوب بپوش !
برای خودت غذای خوب بپز !
خودت را به صرف قهوه ای در یک خلوت دنج میهمان کن !
برای خودت گاهی هدیه ای بخر !
وقتی به خودت و روحت احترام می گذاری ..
احساس سربلندی می کند
آنوقت دیگر از تنهایی به دیگران پناه نمی بری و اگر قرار است انتخاب کنی کمتر به اشتباه اعتماد می کنی
یادت باشد ….
برای یک زن عزت نفس غوغا میکند…
♥ نگار ♥
دختره تازه فوقِ دیپلمش رو تو رشته پرورش تخم پرندگان اهلی از دانشکده غیرانتفاعی و غیر حضوری علمی کاربردی تو قریه ی مسلم آباد از توابع یاقوت شهر سفلی مَمَسنی به زور سه ترم مشروطی و دو جلسه تشکیل شورا و نامه از امام جماعت مسجدشون گرفته (نفسم گرفت) اونوقت برگشته میگه: از این مملکت باید رفت ، سقف اینجا واسه من کوتاس ..
خوب عزیزم كیلیپس رو بردار
♥ نگار ♥
این سواله برام ؟!!
چرا میگیم پشت کامپیوتر نشستیم
در حالی که واقعا جلوی کامپیوتر نشستیم ؟