یافتن پست: عشق

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
لازم نیست فقط مخصوص قشر خاصی باشه
جذابیتش برای سن و سالی باشه
برا جلب توجه دست رو جای حساسی باشه
کار من نیست من بیشترم
با سلیقه ی هرکس اختلافی داشته باشه
با عقیده های شخصی بخواد شاخ به شاخ شه
پُره فحش و حرفایی ناسزایی باشه
کار من نیست من بیشترم
یچیزی اختراع شه که نه سیاسی و نه احساسی و نه اجتماعی باشه
بدون اینکه اسم هیچ غذایی باشه
باعث شه یه جایی یه اشتهایی وا شه
یه دوایی باشه خوابیده بیدار شه پاشه
هرکسی برا خودش کس خاصی باشه
یه قهرمانی باشه
که تنها هدفش تو زندگی اینه که رکوردش خودش جا به جا شه
با این رشته کلید شاید یه درایی وا شه
هزارتا قصه بی اینکه داستانی باشه
یه طرز فکر پُر و بی اعتراضی باشه
جا خبرنگاری چیز خبرسازی باشه
چرا توشب از تاریکی قصه هایی باشه
خوبه تو این قصه یه چراغی باشه
تو زیرزمینش پله هایی واشه
واقعیت تلخه تو قصه عشق و حالی باشه
بدون ایهام و قافیه ی خاصی باشه
همچین چیزی باید خیلی لوس و عادی باشه
شایدم یه درصد یه کار استثنایی شد
میگفتن نمیشه ، نمی شد
دیدگاه  •   •   •  1394/03/10 - 21:39
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه روز یه دختر تُـرک لباس رزم مردونه می پوشه و کنار
ستّارخان و باقرخان، علیه نیروهای استبداد می جنگه .
وقتی زخمی میشه و ستّارخان میاد بالاسرش
تا زخمش رو ببنده،با حیای خودش کنار می کشه،تازه ستارخان
می فهمه این تیرانداز ماهر که تنهایی جلوی قوای دولتی رو گرفته،
یه دختر بود و این دختر تُرک که اسمش" جـــیران "بود،
اشک ستّارخان رو با غیرت خودش در میاره

یه روز یه دختر تُرک،
سلاح به دست می گیره، بازار تبریز رو قُرُق می کنه، تا جلوی ظلم و احتکار،
علیه مردم رو بگیره و روز دیگه، علیه امتیاز تنباکو
ضد حکومت استبداد، قیام میکنه؛
اسم این دختر تُرک " زیـنـب پــــــاشا "بود

یه روز یه دختر تُرک،میشه بانوی شعر و ادب فارسی،
اسم این تُرک " پروین اعتصامی "بود

یه روز یه دختر تُرک زیباترین قصاید و غزلهای تُرکی و فارسی رو در بیداری انسانیّت و برابری و عشق می سرود.
اسم این تُرک" حیران خانم دنبلی " اهلِ خوی بود

یه روز یه دختر تُرک اولین بار تو دنیا داروی گیاهی ضد ام اس رو تو تبریزمی سازه،
اسم این دختر تُرک " سهیلا رضاپور فیروزی " است

یه روز یه دختر تُـرک به خاطر مسئولیتی که در شرکت گوگل داره لقب "شاهزاده امنیت گوگل" را به خود میگیره
اسم این دختر تُرک '' پــــریسا تـــبریـــز '' است

بله سرزمین ما مثال چنین شیر زنانی زیاد داره...
ﯾﺎﺷﺎﺳﯿﻦ گوزل ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎنیم ...
دیدگاه  •   •   •  1394/03/10 - 21:35
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
°•○●عشقم...●○•°

وَقتی مردَم،

خودِت بیاتو غــسال خونه بِشورَم

چِشاموخودِت بادَستات بِبَند...

لَبامو...!نه نَبوس اخه میگَن شگون نَداره

تو .... فَقَط ی دَست روموهام بِکِش

کَفَنَمو بِذار اونا بِپیچَن... آخه تواَزکارایِ سَخت خوشِت نِمیاد، کَفَن پیچیدَنَم سَخته!

خودِت بَغـَلَم کٌن بِذارَم توقَبر

خاکَم خودِت بِریز روم وَلی ارومـ ارومـ ...

باشه؟

دیگه کَم کَم هَمه بٌلَندشٌدَن که بِرَن

وَلی

وَلی تو نَرو یِکَم دیگه بِمون

اخه...

توکه میدونی مَن اَزتاریکی و تَنهایی میتَرسَم...

هَرچَند تو هَمیشه تَـــــــــنهام میزاشتی

پَس حالا تَنهام نَزار یِکَم بیشتَر بِمون

بَعد حَواسَم که پَرت شد مِثلِ هَمیشه تَنهام بِذار برو

برو پِیِ زِندِگیت

برو پیشِ هَمونایی که بِخاطرِشون مَنو شِکَستی و نَفَهمیدی

گِریه نَکٌن حالا که دیگه به گِریه تو یا کَسِ دیگه نیازی نَدارم...

خودِتم ناراحَت نَکٌن چون ناراحَتیتَم به دَردَم نِمیخوره پَس بِخَند ...

چون مَن دیگه زیرِ خَروارها خاکَم

هَمون روزیه که به خاطرَم مِشــکی پوشیدی

راستی! حَرفِ اخَرَم هَمیشه یادِت باشه

کِہ

"خیلی دوســِت داشتَم"
دیدگاه  •   •   •  1394/03/10 - 21:29
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
حسود نیستم ولی وقتی دیدم برای رفیقم اس
اومد کجایی عشقم؟؟

گوشیشو یواشکی ورداشتم نوشتم ب تو ربطی نداره میمون
ریدم ب رابطشون :|
گفتم که حسوووود نیستم ^__^
دیدگاه  •   •   •  1394/03/10 - 15:58
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نامم را والدینم
زبانم را کشورم
دینم را اجدادم
حرفه ام را جامعه ام
انتخاب کردند
از دار دنیا یک عشق را خودم انتخاب کردم
که آن هم ریدم
دیدگاه  •   •   •  1394/03/7 - 22:51
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عزیزایی که شکست عشقی خوردن سه مرتبه این ذکر رو در روز بگن بعد ده روز حالشون خوب میشه:))
بودم ، بودی ، بود
رفتی ، ریدم ، روت
دیدگاه  •   •   •  1394/03/7 - 22:36
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خوشحالی یعنی:عشقت عکس تو شناسنامتو ببینه وباز بخواتت
دیدگاه  •   •   •  1394/03/7 - 21:58
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دلم میخواد یه پسر داشته باشم...
چشماش شبیه تو...
قدش هم قد تو...
صداش به قشنگی صدای تو...
اصلا همه چیش عین تو...
دلم میخواد وقتی دلم برات تنگ میشه...
اونو ببینم انگار تو رو دیدم...
تو رو ببینم انگار اونو دیدم...
دلم میخواد از تو دوتا داشته باشم...
یکی تو...
یکی ثمره ی عشقم با تو...
دیدگاه  •   •   •  1394/03/7 - 21:56
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عاشق است دیگر
.
.
.
.
عشقش که سر کلاس که زنگ میزد میگفت:اقا اجازه! بریم اب بخوریم؟
حالا مدتهاست که دیگر اجازه نمیگیرد و این بار معلم به او میگوید:چند وقته خیلی داغونی برو یه ابی به دست و صورتت بزن!
دیدگاه  •   •   •  1394/03/6 - 15:21
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عشق است دیگر...

وقتی خوابه بهش اس میدی میپرسی خوبی؟
میگه:ن :-)
میپرسی عه چــــــــــــرا؟؟
میگه:ازخواب پریدم oــO
میگی :به خاطر اس من؟؟؟
میگه:یکمکی!
میگی:باشه ببخشید نمیدونسم خدافظ....: (
و میگـــــــــه:.
..
.
.















هیچی نمیگه بوخودا راحت میکپه : ^ــــــــ^
چیه انتظار داشتی بگه فداتشم یه دونم خوب شد بیدارم کردی؟؟
ن بابا ما از ای شانسا نداریم :)))))
دیدگاه  •   •   •  1394/03/6 - 14:59
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ