یافتن پست: ندارم

امید
امید
تست هوش : حضرت موسی از هر حیوان چند تا در کشتی برد؟ جواب رو باید کمتر از 1 دقیقه بدهید
8 دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 00:51
+4
sasan pool
sasan pool
وعـده ی پــوچ

پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد. از او پرسید : آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در ح
Small Skyblue: را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود : ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کردم اما وعده ی لباس گرم تو مرا از پای درآورد ..
Small Skyblue: *********************************************************
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 19:38
+4
ronak
ronak
در Romantic
او ساكن شد ومن حتی نتوانستم قبلش وداع كنم ... او با زیباییش ساكن شد ... و با زیباییش آرمید در اعماق درونم برای بازگشت او بی صبرم دلبر دلربای من ... نور الهام بخش تمام نوشته هایم ... شهوت كشته شده ام ... عشق در خاك خفته ام ... روح سودازده من هنوز مال توست ... قلبی ندارم ...
2 دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 18:56
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند: “مگه کوری؟
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 00:40
gha3m
gha3m
امان از سیاست دختراااا... :D دختری از کوچه باغی میگذشت یک پسر در راه ناگه سبز گشت در پی اش افتاد و گفتا او سلام بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام دختر اما ناگهان و بی درنگ سوی او برگشت مانند پلنگ گفت با او بچه پروی خفن می دهی زحمت به بانویی چو من؟ من که نامم هست آزیتای صدر من که زیبایم مثال ماه بدر من که در نبش خیابان بهار میکنم در شرکت رایانه کار دختری چون من که خیلی خانمه بیشت و شش ساله _مجرد_دیپلمه دختری که خانه اش در شهرک است کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت در چه مورد با تو گردد هم کلام با تو من حرفی ندارم والسلام!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 00:21
+2
gha3m
gha3m
امان از سیاست دختراااا... :D دختری از کوچه باغی میگذشت یک پسر در راه ناگه سبز گشت در پی اش افتاد و گفتا او سلام بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام دختر اما ناگهان و بی درنگ سوی او برگشت مانند پلنگ گفت با او بچه پروی خفن می دهی زحمت به بانویی چو من؟ من که نامم هست آزیتای صدر من که زیبایم مثال ماه بدر من که در نبش خیابان بهار میکنم در شرکت رایانه کار دختری چون من که خیلی خانمه بیشت و شش ساله _مجرد_دیپلمه دختری که خانه اش در شهرک است کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت در چه مورد با تو گردد هم کلام با تو من حرفی ندارم والسلام!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 00:21
+1
elahe
elahe
امروز آمده و هنوز به یاد دیروزم، بی تاب و بی قرارم، هنوز دارم به عشقت میسوزم دیروز رفته و دلم کجای کار است ، نمیدانم دلت هنوز به یاد دل من است میسوزم و میسازم و گله ای ندارم از این لحظه ها ، این تقدیر من است با همین حال و روزم هدر رفت تمام سالها میدانم فردا می آید و من مثل امروزم ،مثل امروز که در حسرت دیروز نشسته بودم ، مثل دیروز که عاشقت شده بودم ، عاشق شده بودم و از این روزها بی خبر بودم ، نمیدانستم تو میروی ، چقدر من خوش خیال بودم…
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 22:50
+8
ALI SHABAN
ALI SHABAN
چرااا عشقمو نخواست واسه چی نموند کنارم *** مگه بهش نگفته بودم کسیو جز اون ندارم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 21:53
+9
عسل ایرانی
عسل ایرانی
چرا من هر وقت جوراب پامه دمپایی دستشویی خیسه؟ فقط من اینجوریم یا شما هم از این معضل رنج میبرید
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 21:37
+10
ALI SHABAN
ALI SHABAN
{-41-}یکی از شعرای اخیرم به نام "گناه نکردم "**** که آهنگ سازیشم خودم کردم , ضبطتشم کردم (البته فقط باگیتار) .شعرو میذارم , آهنگشم اگه دوست داشتین میتونین از سایتم بردارین.امیدوارم که خوشتون بیاد{-41-} :::»»لینک سایتم گذاشتم. :: شعر در دیدگاه :: [لینک]
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 21:08
+6
-3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ