یافتن پست: ندارم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺭﻓﺘﻢ ﺭﺍﯾﺘﻞ ﺑﮕﯿﺮﻡ
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﺍﺕ ﺍﺯ ﺧﺮﯾﺪ ﺭﺍﯾﺘﻞ ﭼﯿﻪ؟
ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ. ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺗﻠﻔﻨﯽ
ﺩﺍﺭﻡ .
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺘﯽ ﯾﻪ ﺳﯿﻢ ﮐﺎﺭﺕ ﺍﯾﺮﺍﻧﺴﻞ
ﺩﯾﮕﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ .
ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﮔﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﺧﻄﻢ ﺭﻭ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ ﺑﺎﺯﻡ
ﺷﻤﺎﺭﻣﻮ ﺩﺍﺭﻩ .
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻣﮕﻪ ﮐﯿﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺗﻠﻔﻨﯽ؟
ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﻮﺩ ﺍﯾﺮﺍﻧﺴﻞ
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﭼﻄﻮﺭ؟؟؟؟
ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﮔﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻫﺮ ﮐﺪﻭﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺎ 3 ﺑﺎﺭ ﺑﻬﺖ
ﭘﯿﺎﻡ ﺑﺪﻥ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ !!!!
8282
135
Mizban
Mosabeghe
0901
*Irancell*
Vitrin
Football
Jazireh
Hooshmand
WoOoOoW
GPRS
+988083
Mizbane sms
*7#
Irancell
84885
Shahgoosh
Takhfif
Pishvaz
MOSABEGHE
ﺑﻬﻢ ﺣﻖ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺣﺮﻓﯽ ﯾﻪ ﺳﯿﻢ ﮐﺎﺭﺕ
ﺑﻬﻢ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﺍﺯﻡ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎﺑﺖ ﺣﺴﻦ
ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﻢ .
دیدگاه  •   •   •  1393/05/16 - 19:50
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مکالمه دعوای بین دوست دختر / پسرا :
دختر:تو لیاقت عشق منو نداشتی،بای
پسر:تو دیگه حرف از لیاقت نزن،بای
دختر:آره لیاقتت همون gf قبلیت بود،بای
پسر:به خاطر اخلاق گندت گذاشتمت کنار،بای.
دختر: مگه چکار کردم؟؟بای.
پسر:چکار کردی؟چکارکردی؟!!!بای.
دختر: آره بگو چکار کردم مگه؟ بای.
پسر:حوصله ندارم گلم،بای
دختر:چرا عشقم،بای :|
پسر:خسته ام سرم درد میکنه ، بای =|
دختر: پس بخواب عشقم فعلا استراحت کن، بای:|
پسر: باشه،ببخش،بوس،بای =|
دختر: دوستت دارم فدات،مواظب خودت باش،بای، :|
شمام بسه دیگه،برو بینم، بای!!!!!!!!!!!!!
یعنی ی مشت روانیییییییییی دور هم جمع شدن و تشکیل مملکت دادن بای :|
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/13 - 15:04
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به اﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺑﮕﻮ
.
.
.
.
.
.
.
.
“ﺑﺮﻭ ﺗﻮ اﺗﺎﻕ”
ﻣﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ
دیدگاه  •   •   •  1393/05/13 - 13:08
+3
سوتی های خنده دار ایرانی
من دیگه حرفی ندارم
1 دیدگاه  •   •   •  1393/05/10 - 00:04
+5
korosh
korosh



ایمان موسوی هم اشفاگری کرد: دوست خانوادگی قلعه نویی 50 میلیون تومان از من پول گرفت!



 

پرسپولیس نیوز :  ایمان موسوی می گوید:«گفتند 6 میلیون چکم را پاس کن، در دربی فیکس هستی!»



نزدیک به یک سال و اندی سکوت و ناگهان شکستن آن. سکوتی که وقتی می شکند در آن حرف های مهمی نفهته است. حرف از ایمان موسوی است و ناگفته های «کوچکی» که از دوران حضورش در استقلال به زبان می آورد. او بعد از مصاحبه جنجالی جواد نکونام، لب به سخن می گشاید و حرف هایی می زند که می تواند در تاریخ فوتبال ایران بسیار مهم و به یادماندنی باشد.


 


او ماجرای پولی را تعریف می کند که نکونام کدهایش را داده بود؛ پولی که دوست نزدیک امیر قلعه نویی در استقلال از او گرفته بود. موسوی داستان هایی تعریف می کند که می گوید بخش کوچکی از آن اتفاقات هستند. از شبی می گوید که در بیمارستان بستری شد و تا مرگ رفت اما استقلالی ها سراغش نیامدند. این شما و این مصاحبه ای جنجالی از بازیکنی که روزهای تلخی را در استقلال سپری کرد.


 


جواد نکونام روز گذشته با خبرورزشی مصاحبه ای انجام داد و غیرمستقیم از اتفاقاتی که برای تو در استقلال رخ داد، حرف زد. دوست داریم از زبان تو صحت این ماجراها را بشنویم.


اول از همه بگویم برای من استقلال یعنی عشق. روزی که بازیکن این تیم شدم، انگار به تمام آرزوهای زندگی ام رسیده ام. بازی در تیمی که خیلی بازیکن بزرگ داشته و هرکسی شانس بازی در آنجا نصیبش نمی شود. مخصوصا امیر قلعه نویی من را خواسته بود. همیشه آرزو داشتم در این تیم بازی کنم، پس وقتی به آنجا رفتم انگیزه بسیاری داشتم. همه چیز از اولین مسابقه ای شروع شد که برای مقابل گهر گل زدم و خبرنگاری پرسید تو خیلی پاچه خواری امیر قلعه نویی را می کنی. کسی که من را می شناسد می داند علاقه ام را پنهان نمی کنم. اگر حرفی می زنم از روی علاقه است. همانجا گفتم من احتیاجی به پاچه خواری ندارم، با بازی کردن خودم را نشان می دهم. این حرف ها باعث شد تا برایم اتفاق تازه ای بیفتد. یک جورهایی می توانم بگویم روزهای تلخ من از همانجا شروع شد. در بازی بعدی مقابل آلومینویم هم گل سه امتیازی زدم ولی در بازی ساپیا نیمه اول تعویض شدم و بعد از آن رفتارها عوض شد. دیگر خبری از آن تماس ها نبود که ایمان جان ما تو را دوست داریم و می خواهیم به استقلال بیایی. دومین مشکل من در استقلال، داشتن یک ماشین خوب بود. خیلی ها فکر می کنند فوتبالیست ها آدم های ثروتمندی هستند. وقتی با آن ماشین به تمرین استقلال رفتم بعضی ها فکر کردند من بچه پولدارم در حالی که نمی دانستند همان ماشین را قسطی خریده ام و پول زیادی ندارم. هر چه از نفت تهران گرفته بودم، سرمایه زندگی ام بود.


کمی داستان را باز می کنی؟ جواد نکونام از پولی حرف زد که یکی از نزدیکان امیر قلعه نویی از تو گرفته است.


بعد از جدایی از نفت، تمام سرمایه ام 50 میلیون تومانی بود که از ته مانده قراردادم باقی مانده بود. ماشینم را قسطی گرفته بودم و باید قسطش را می دادم. اتفاقا رنگ ماشینم به عشق استقلال آبی بود.یکی از نزدیکان قلعه نویی که فکر می کرد چون چنین ماشینی سوار می شوم، پس پولدار هستم. و به من گفت چرا پولت را در بانک گذاشته ای،

آخرین ویرایش توسط korosh در [1393/05/8 - 13:53]
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/8 - 13:52
+1
-2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




عمه ندارم به روحم اعتقاد ندارم:|

دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 19:05
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




من دیگه حرفی ندارم

دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 15:43
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسر : ضعیفـﮧ دلموטּ برات تنگ شده بود " اومدیم زیارتت ڪنیم!
دختر:تو باز گفتے ضعیفـﮧ ؟
پسر:خب منزل بگم چطوره ؟
دختر:وااااے از دست تو !!
پسر:باشـﮧ باشـﮧ ویڪتوریا خوبـﮧ ؟
دختر:اه اصلا باهات قهرم!!
پسر:باشـﮧ بابا " تو عزیز منے خوب شد؟ آشتے؟
دختر:آشتے " راستے گفتے دلت چے شده؟؟
پسر:دلم!؟ آها از دیشب تا حالا یڪم پیچ میده!!
دختر:واقعا ڪـﮧ!
پسر:خب چیـﮧ ؟ نمیگم مریضم اصلا " خوبـﮧ ؟
دختر:لوووووس!!
پسر:اے بابا ضعیفـﮧ اگـﮧ اینبار قهر ڪنے نازڪش ندارے ها!!
دختر:بازم گفت ایـטּ ڪلمه رو. . .!!
پسر:خب تقصیر خودتـﮧ میدونے اونایے رو ڪـﮧ دوست دارم اذیت میڪنم "
هے نقطه ضعف میدے دستم.
دختر:مـטּ از دست تو چیڪار کنم؟؟
پسر:شڪر خدا . . .! دلم پیچ میخورد چوטּ تو تب و تاب ملاقات تو بودم " لیلے قرטּ 21 مـטּ
دختر:چـﮧ دل قشنگے دارے تو چقد بـﮧ سادگے دلت حسودیم میشـﮧ
پسر:صفاے وجودت خانومم.
دختر:میدونے دلم تنگـﮧ براے اوטּ همـﮧ پیاده روے هاموטּ
براے سرڪ ڪشیدטּ تو مغازه ڪتاب فروشے و ورق زدטּ ڪتابها " براے بوے ڪاغذ
براے شونـﮧ بـﮧ شونـﮧ باهات راه رفتنو دیدטּ نگاه حسرت بار بقیـﮧ " آخـﮧ هیچ زنے مردے مثل مـטּ نداره.
پسر:میدونم میدونم منم دلم تنگـﮧ " براے دیدטּ آسموטּ تـــو چشماے تـُـ ،
براے بستنیهاے شاتوتے ڪـﮧ با هم میخوردیم
براے خونـﮧ اے ڪـﮧ توے خیال ساختـﮧ بودیم و مـטּ مردش بودم
دختر: یادتـﮧ همیشـﮧ بـﮧ مـטּ میگفتے خاتوטּ ؟
پسر:آره یادمـﮧ آخـﮧ تو منو یاد دخترهاے ابرو ڪموטּ قجرے مینداختے !!
دختر : ولے مـטּ ڪـﮧ بور بودم
پسر : باشـﮧ فرقے نمیڪنـﮧ .
دختر : آخ چـﮧ روزهایے بود دلم براے دستاے مردونت ڪـﮧ تو دستام گره میخورد تنگ شده مجنون مـטּ.
پسر:. . .
دختر:چت شد؟ چرا چیزے نمیگے ؟
پسر:. . .
دختر:نگاه ڪـטּ ببینم. . .!منو نگاه ڪـטּ .
پسر : . . .
دختر : الهے بمیرم چشات چرا نمناڪ شده ؟ الهے فدات بشم .
پسر : خدا نڪنـﮧ ( هق هق گریـﮧ )
دختر:چرا گریه میکنے؟!
پسر:چرا نڪنم؟ هــــآ ؟
دختر: مـטּ دوست ندارم مرد مـטּ گریـﮧ ڪنـﮧ .. جلوے ایـטּ همـﮧ" آدم بخند دیگـﮧ بخند زود باش
پسر:وقتے دستاتو ڪم دارم چطور بخندم ؟ ڪے اشڪامو ڪنار بزنـﮧ ڪـﮧ گریـﮧ نڪنم؟
دختر: اگـﮧ گریـﮧ ڪنے منم گریـﮧ میڪنما
پسر : باشـﮧ ... باشـﮧ .. تسلیم .. ولے نمیتونم بخندم .
دختر : آفریـטּ حالا بگو ببینم ڪادو ولنتایـטּ چے برام خریدے؟!
پسر : تو ڪـﮧ میدونے مـטּ از ایـטּ لوس بازیا خوشم نمیاد ولے امسال برات ڪادوے خوبے آوردم.
دختر : چے ؟ زود باش آب از لب و لوچه ام آویزوטּ شد
پسر : ....
دختر : بآز دوباره ساڪت شدے؟!
پسر : برات ڪادو ( هق هق گریـﮧ ) یڪ دستـﮧ گل گلایر !
یڪ شیشـﮧ گلاب
یڪ بغض طولانے آوردم
تڪ عروس گورستاטּ
5شنبه ها دیگـﮧ خیابونا بدوטּ تو صفایے نداره .
اینجا ڪنار خونـﮧ ے ابدیت میشینم و فاتحـﮧ میخونم
نـﮧ " اشڪ و فاتحـﮧ
نـﮧ " اشڪ ودلتنگے و فاتحـﮧ
نـﮧ " اشڪ و دلتنگے و فاتحـﮧ و خاطرات نـﮧ چنداטּ دور
اما نـﮧه ... خاتوטּ مـטּ و تو خیلے وقتـﮧ ڪـﮧ ...
آرام بخواب بانوے ڪوچ ڪرده ے مـטּ ...
دیگـﮧ نگراטּ قرص هاے نخوردم " لباس هاے اُتو نڪشیدم " صورت پف ڪرده ام از بیخوابیم نباش
نگراטּ خیره شدטּ مردم بـﮧ اشڪهاے مـטּ نباش
بعد از تو دیگه مرد نیستم اگـﮧ بخندم
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 15:33
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به سراغ من اگر می آیی...!
نیا! . . . .
اعصاب ندارم....
توام گیر میدی...
میزنم شل و پلت میكنم...!
بعد میگی طرف اخلاق نداره....!
دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 14:25
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیدین چی شد ؟؟؟؟؟
↓↓
↓↓
↓↓
↓↓
↓↓
اومدم یه بوگاتی ویرون بخرم صاحبش سر یه حرف کوچیک دَبه کرد ،
همه چی رو اوکی کردیم فقط من گفتم پول ندارم ....
بهش بر خورد !!
:|

کصافط معلوم بود فروشنده نیست.....!!!
@ghoghnoos
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 14:16
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ