Behdad
بــا صـدای آرام صـحـبـتــ میکند . . .عـشـوه هـایـش بـیـشـتــر میشود . . .
حـسـادت زنــانــه میکند . . . چـون نمیخواهد کـسی حـتـی بـــه عـشـقـش نـگاه کـنـد،
هـمـیـشــه میگویـــد تــــو مــال مــن هـسـتـی !
دوستــ دارد عشقش، از پشتــ ، دستانش را دور بـدنـش حـلـقـه کند، گـردنش را بـبوسـد
... ... چشمانش خــُـمـار میشود.به آرامی گـوشـه ی لـبـش را گـــاز میگیرد . . .
صدایش میلرزد، زیر لب میگوید دوستـتــ دارم !
زن میداند کــه وجودش با عشق کامل تر میشود و بــا بــوســـه ای عاشقانــه بــه اوج آرامــش میرسد . .
در تنها ولی شاد
وقتی زنی عــاشـق میشود،دستــِـ خـودش نیستــ ؛بــا صـدای آرام صـحـبـتــ میکند . . .عـشـوه هـایـش بـیـشـتــر میشود . . .
حـسـادت زنــانــه میکند . . . چـون نمیخواهد کـسی حـتـی بـــه عـشـقـش نـگاه کـنـد،
هـمـیـشــه میگویـــد تــــو مــال مــن هـسـتـی !
دوستــ دارد عشقش، از پشتــ ، دستانش را دور بـدنـش حـلـقـه کند، گـردنش را بـبوسـد
... ... چشمانش خــُـمـار میشود.به آرامی گـوشـه ی لـبـش را گـــاز میگیرد . . .
صدایش میلرزد، زیر لب میگوید دوستـتــ دارم !
زن میداند کــه وجودش با عشق کامل تر میشود و بــا بــوســـه ای عاشقانــه بــه اوج آرامــش میرسد . .