تو تاکسی نشسته بودم یه بچه هم پشت سرم نشسته بود با مامانش همه اش داشت گریه میکرد موز میخواست هی غر غر میکردو گریه میکرد همه کلافه شده بودیم راننده خواست آرومش کنه بهش گفت عزیزم الان پیاده میشید مامان برات موز میخره
بچه هم پررو نه گذاشت نه برداشت با همون حالت گریه به راننده گفت( بالهجه کرمانی غلییییییییظ )تو دیگه گا مخورررر!!!!!!!
آقا سکوتی تاکسیو گرفت که تو قبرستون هم نیست…!(کرمانیا به گه میگن گا ببخشید محض اطلاع گفتم){-7-}
8 امتیاز + / 0 امتیاز - 1390/12/20 - 18:45 در اعترافای باحال

(8 )

باز نشر