دوستی
دل من دیر زمانی است که می پندارد:
دوستی نیز گُلی است؛
مثل نیلوفر و ناز،
ساقۀ تُرد ظریفی دارد.
بی گمان سنگدل است آن که روا میدارد
جان این ساقۀ نازک را
دانسته بیازارد!
در زمینی که ضمیر من و تست،
از نخستین دیدار،
هر سخن، هر رفتار،
دانه هایی است که می افشانیم.
برگ و باری است که می رویانیم
آب و خورشید و نسیمش، مهر است
گر بدان گونه که بایست به بار آید،
زندگی را به دل انگیزترین چهره بیارآید.
آنچنان با تو درآمیزد این روح لطیف،
که تمنای وجودت همه او باشد و بس.
بی نیازت سازد، از همه چیز و همه کس.
زندگی، گرمی دل های به هم پیوسته است
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است.


(فریدون [!])
ادامه دارد ...
آخرین ویرایش توسط hajivandian در [1390/12/27 - 10:11]
4 امتیاز + / 0 امتیاز - 1390/12/27 - 10:03
دیدگاه
sin_sin

اوخ اوخ من از سریال متنفرم...نمیشد یک باره بذاری؟!!!{-38-}

1390/12/28 - 08:36
hajivandian

جا نمیشه! ماشاالله این فریدونم شعراش زیر دو صفحه نیست{-7-}

1390/12/29 - 10:56   ( لايک توسط 1 کاربر )

(4 )