ديروز با يه دسته گل اومده بود به ديدنم با يه نگاه مهربون همون نگاهي كه سالها آرزوشو داشتم و از من دريغ ميكرد گريه كرد و گفت:دلش برام تنگ شده ولي من فقط نگاش كردم وقتي كه رفت سنگ قبرم از اشكاش خيس شده بود.
3 امتیاز + / 0 امتیاز - 1391/01/05 - 00:43

(3 )