وقت تنگ است کسی گفت :بيا تا برويم بوی مردار گرفتيم از اينجا برويم چشم چرخاند و زمين دور سرم می چرخيد ناگهان باز کسی گفت خدا را برويم عشق در معرکه امروز غريب است غريب کاش فرصت بدهد مرگ که فردا برويم کم بگوييد که اين چشم به راهی تا کی ؟ ترسم آخر همه از خاطر دنیا برويم ما از اين -ماندن بی عشق - دگر خسته شديم گر دلت پا به رکاب است بيا تا برويم
2 امتیاز + / 0 امتیاز - 1390/10/28 - 11:10

(2 )