همیشه تاریك می آیی
تكه ای از خوابم می ربایی
و آشفته ترین شب جهان را
در جانم می ریزی!
این گونه بی قرارم مكن !
یك بار با چراغ بیا
چیزی گزیده تر ازخوابم می یابی
رویاهایم
كه در پشت پلك هایم به تماشایت به خواب رفته اند.
2 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/04/03 - 16:52 در
غزل سرا