تو کلاسمون دختری بود که خیلی شر بود و توی کلاس ها اینقدر تیکه می انداخت که همه ما از خنده ریسه می رفتیم… یکی از کلاس هامون با استادی بود که خیلی سختگیر و اخمو بود و حتی همون دختر هم جرات تیکه انداختن نداشت. همون استاد یک بار قفسی سر کلاس آورده بود و اون دختر یک کنفرانس ۵ دقیقه ای ارائه داد و استاد به اون دختر گفت به من بگو این چه حیوونیه؟قفس با پارچه ای پوشانده شده بود و فقط پاهای حیوون دیده می شد. این دوست ما جواب داد من نمی تونم بگم چه حیوونیه باید جاهای دیگه ای از بدنشو ببینم. استاد اخم کرد و گفت: نخیر از همین پاهاش باید بفهمی چه حیوونیه?دانشجو گفت: نمی دونم…ورفت نشست استاد پرسید ببخشید خانم اسم شما چیه؟اون هم بلند شد و پاچه های شلوارشو کشید بالا و گفت: 



خودتون ببینید اسمم چیه؟
4 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/04/23 - 16:14

(4 )