تقدیم به قناری های لال ( ناشنوایان)
در زمـستانی چـنیـن، آغاز را گم کرده ام .
آ سمان تاریک و من پرواز را گم کرده ام
درکـویـری زرد وبـی بـاران بـدون پـنـجره
من صـدای رعـد با ران ساز را گم کرده ام
صد قـفس رو ئیـد بر با ل قـناری هـای لال
بـگـذراز من شـرجی آ واز را گـم کـرده ام
کرشدم از این سکوت وتیشه را دستم دهید
نـغـمه ی فـرهـاد کـوه انـدازرا گـم کـرده ام .
این چه بیداری است ما را برده تا شهر دروغ
با دو پـلک بـاز خـوابِ نـاز را گـم کـرده ام
می رسـد آوای تـا رِ خـسته ام تـا پُـشت بام ؟
یـا که من حتی نُت این سـاز را گم کرده ام !
7 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/04/24 - 11:01 در
یکی بود ... یکی نبود