چشم میگشایم.
تو را نمیبینم،
میان مهای.
مه:
به نظاره واضح نمیشود
به دستها تکان نمیخورد
به خواستن نمیمیرد.
مه.
نگاه، برای چه؟
و اراده، بیمصرف.
چشم میبندم.
نمیبینمت، درمییابمت
و دارمت. از آنِ من.
هستی، هستم، کنار تو،
تو در میان مهای.
3 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/05/10 - 16:32 در
...تهران شرق.