من بهارم تو زمين من زمينم تو درخت من درختم تو بهار ناز انگشتای بارون تو باغم میكنه ميون جنگلا تاقم میكنه تو بزرگي مث شب اگه مهتاب باشه يا نه تو بزرگي مث شب خود مهتابي تو اصلا، خود مهتابي تو تازه، وقتي بره مهتاب و هنوز شب تنها بايد راه دوري رو بره تا دم دروازهي روزـ مث شب گود و بزرگي مث شب تازه، روزم كه بياد تو تميزي مث شبنم مث صبح تو مث مخمل ابري مث بوي علفي مث اون ململ مه نازكي: اون ململ مه كه رو عطر علفا، مثل بلاتكليفی هاج و واج مونده مردد ميون موندن و رفتن ميون مرگ و حيات مث برفايی تو تازه آبم كه بشن برفا و عريون بشه كوه مث اون قلهی مغرور بلندی كه به ابراي سياهي و به بادای بدی میخندی…
5 امتیاز + /
0 امتیاز - 1390/11/07 - 19:48