آن زمان كه مرا پير و از كار افتاده يافتي،

اگر هنگام غذا خوردن لباسهايم را كثيف كردم ويا نتوانستم لباسهايم را بپوشم

اگر صحبت هايم تكراري و خسته كننده است

صبور باش و دركم كن

يادت بياور وقتي كوچك بودي مجبور ميشدم روزي چند بار لباسهايت عوض كنم

براي سرگرمي يا خواباندنت مجبور ميشدم بارها و بارها داستاني را برايت تعريف كنم...

وقتي نميخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نكن

وقتي بي خبر از پيشرفتها و دنياي امروز سوالاتي ميكنم،با تمسخر به من ننگر

وقتي براي اداي كلمات يا مطلبي حافظه ام ياري نميكند،فرصت بده و عصباني نشو

وقتي پاهايم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه كه تو اولين قدمهايت را كنار من برميداشتي....

زماني كه ميگويم ديگر نميخواهم زنده بمانم و ميخواهم بميرم،عصباني نشو..روزي خود ميفهمي

از اينكه در كنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصباني نشو

ياريم كن همانگونه كه من ياريت كردم

كمك كن تا با نيرو و شكيبايي تو اين راه را به پايان برسانم


فرزند دلبندم،دوستت دارم

4 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/07/12 - 11:32 در 1عاشقانه و دانلود

(4 )