قصه ی چشمهای تو را هیچ کس نمی خواند
وعمق غصه های مرا هیچ کس نمی داند
تو از کدام تباری که بی تو می سازم ؟
تو از کدام دیاری که با تو می سوزم؟
شراب ناب کدامین سبوی سر شاری ؟
که هر چه بنوشم هنوز بسیاری
بیاو کمی همنشین باران شو
برای دلم برای دلت اندکی پریشان شو
بدون تو این خانه یک شکوه پوشالی است
نفس کشیدن بی تو هبوط اجباری است
برای روزهایی که می اید و نمی ایی
هزار مرثیه گفتم نمانده قراری نمانده فردایی ......





2 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/08/02 - 20:32 در بوووووووسه

(2 )