ديشب در خواب ديدم ماه طلوع كرد.شب بدر بود.اهسته در بياباني بي انتها قدم
ميزدم.هيچكس انجا نبود.هيچ حسي با من نبودفكر كردم مرده ام.فكر كردم در
سرگرداني خود تا ابد اسيرم......
ولي نه عشق تو چون خورشيدي دميد وجهان تازه شد.تازه فهميدم انجا بيابان نيست دشت پر گل است.تازه فهميدم خواب نيستم بيدار بيدارم.
2 امتیاز + / 0 امتیاز - 1390/11/23 - 00:34

(2 )