یک روز یه یزدی می ره رو پشت بام خونه اش که آنتن رو درست کنه که یک دفعه از طبقه ششم میفته پایین همین که از جلوی پنجره اشپزخونه خودشون رد می شه می بینه خانومش داره برنج درست می کنه داد می زنه می گه خانم یک پیمانه کمش کنننننننننن !!!!!!
3 امتیاز + / 1 امتیاز - 1390/12/01 - 12:42 در ...نمکدون...
دیدگاه
admin5

Yazdi Haa Ke Khasis Nistand

1390/12/1 - 12:50
ronak

malom shod yazdi

1390/12/1 - 12:52
admin5

{-7-}{-7-}

1390/12/1 - 12:55

(3 )

(1 )