صدای قدم هایت...
صداي قدمهايت را هنوز هم ميشنوم.!..
آنروزها عاشقانه با هم گام برميداشتيم.
شبها ستاره بوديم در آسمان، .. و هر صبح ميرفتيم تا رسيدن به خورشيد.
آنروزها در کنار هم، به شمارهي قدمهامان فکر نميکرديم.
آنروزها هيچچيز اهميت نداشت!!!!!!! هيچچيز به اندازهي تو اهميت نداشت.!.
2 امتیاز + /
0 امتیاز - 1390/12/02 - 23:39