شب به حیاط می روم
گریه ای سیر می کنم
که دانسته ام چه دوست دارمت
و تو هیچ دوستم نمی داری!
گریه کن
گریه کن ای چشم های من
گریه کن تمامی غم هایت را..
چون گریستنم را دیدی
دستمالم را از من نستان
که غمی چنین بزرگ دارم و
اشک ها دل آسایند...
2 امتیاز + / 0 امتیاز - 1390/12/02 - 23:58
دیدگاه
zahra

خیلی قشتگ بود

1390/12/3 - 00:03

(2 )