AmirAli
بیایید به هم دروغ نگوییم … آدم است… باور میکند … دل میبندد …
AmirAli
بزرگی را پرسیدم زنده گی چندبخش است؟ گفت دوبخش کودکی وپیری. گفتم جوانی چه شد؟ گفت باعشق آتش گرفت با بی وفایی سوخت با جدایی خاکستر شد
AmirAli
او ضمیر مفرد غایب نیست. او همه ی دنیای من است
AmirAli
با کابوسی از خواب پریدم خواستم به آغوشت پناه ببرم ولی یادم نبود که از نبودنت به خواب پناه برده بودم…
AmirAli
دختر گفت: بشمار پسرک چشمانش را بست و شروع کرد به شمردن: یک دو سه چهار… دخترک رفت پنهان شود آن طرفتر پسردیگری را دید که گرگم به هوا بازی میکند، برّه شد و با گرگ رفت پسرک قصه هنوز میشمارد
AmirAli
فدای دختر پسرای چند سال پیش اگه با کسی بودن دیگه تا آخرش باهم بودن ولی الان شبیه عابر بانک شدن که به راحتی اکثرا باهاشون ارتباط دارن
AmirAli
درگیری های توی ذهنم داره یواش یواش مسلحانه میشه …!
AmirAli
کجایی کودکی؟آن موقع که تنها تلخی زندگیمان شربت تبمان بود
AmirAli
چگونه خیانت میکنند؟ چگونه کنار دیگری به آرامش میرسند؟ من حتی (بالشم)راعوض میکنم خوابم نمیبرد؟
AmirAli
دیگر ب خوابم هم نمی آید,درکش میکنم همخوابی با دیگران تمام وقتش را گرفته . . .