امروز خیلی دنبال عمه ی مراقبه گشتم پیداش نکردم لامصب....

فردا روزی است بزرگتر از امروز! سعی کن امروز بزرگتر شوی تا در بزرگی فردا گم نشوی...

دیگه خستم از تکرار/دیگه اشکم از چشمام
نمیاد تا شاید یکم آروم بشم/دیگه نوری نداره حتی فانوس شب
حتی بارونشم دیگه پر از دود غلیظه/هرکیو میبینی میناله یا اینکه مریضه
همه باهم دیگه اینجا شدن غریبه/توی حرف راستشونم پر از فریبه
هرچی میخوای بابا نداره قدرت خریدش/پس ترجیح میده پای صحبت نشینه
خدا کو پس دلیل اینکه شکرت کنم/بگو این همه خالیو با چی پرش کنم
آرزوم شده 1 شب باشه صبحش روشن/هرکی میوفته نشه تنها خودش بلند
بزار غرش کنم بگم از بغض توی گلوم/از تن فروشی که میگه نخورده نون حروم
زوده هنوز خیلی حرف توی دل پژمردمه/سندشم همین ورقای خط خوردمه...
Ashkan Zeon

احساسِ غریبی میکنم وقتی . . .
.
.
.
اتاقم مرتبه !! حس میکنم مهمونم اینجا

دوستای گلم این لینک دوتا از آهنگامه که دوسشون دارم خودم خوشحال میشم گوش کنین نظر بدین
چتر مشکی: [لینک]
چوبه ی دار: [لینک]

بعضيا يــــــــــــار نيستن ، بــــــــــــــارَن
.
.
.
آدم با رفتنشون سبـــــــُک ميشه

هه

اینایی که هنوز با آدم هیچ برخوردی نداشتن بعد راجع به آدم نظر میدن
اینا عمه ایی چیزی ندارن احیانن!!!؟

قدیما به کسی که به پات می نشست میگفتن "وفادار"

الان میگن "سیریش

سلام. من Ashkan هستم، از اعضای جدید #Bia2Uni ...