تو خدمت یکی از بچه ها نیم ساعت زیر دوش سر شو میشست اما کف سر تموم نمیشد انقدر چنگ زد تو مو هاش که بنده خدا سرش زخم شد بعد نیم ساعت که اومد بیرون تازه فهمید ممدمون ازبالای در یه شامپو کاملو روسرش خالی کرده
یه بار با بچه ها رفته بودیم مسافرت بعد نصف شب خوابم نمیبرد اومدم یه چنتا اس ام اس به دوستام بدم نصفه شبی بد خوابشون کنم یهو اس ام اس اب خوردی افتابه رو کجا گذاشتیو واسه بابام فرستادم تا اومدم گوشیو خاموش کنم که نره دیدم رفت بعد ۶٫۵ صبح دیدم یریز داره گوشیم زنگ میخوره منم تو خواب بیداری یهو دیدم شماره بابامه سریع گوشیو برداشتم دیدم بابام داره میگه دلم نیومد بزارم تشنه بخوابی بیدارت کردم بگم افتابه رو کجا گذاشتم.
دقت کردین ما ایرانیا وقتی بچه هستیم میگن بچه است، نمیفهمه! وقتی نوجوان هستیم میگن نوجوانه، نمیفهمه وقتی جوان هستیم میگن جوون و خامه، نمیفهمه وقتی بزرگ میشیم میگن داره پیر میشه، نمیفهمه وقتی هم پیر هستیم میگن پیره، حالیش نیست، نمیفهمه بعد وقتی میمیریم میان سر قبرمون و میگن عجب انسان فهمیده ای بود
قربونت برم تونفسمي
1392/04/26 - 12:41تو خدمت یکی از بچه ها نیم ساعت زیر دوش سر شو میشست اما کف سر تموم نمیشد انقدر چنگ زد تو مو هاش که بنده خدا سرش زخم شد بعد نیم ساعت که اومد بیرون تازه فهمید ممدمون ازبالای در یه شامپو کاملو روسرش خالی کرده
1392/04/26 - 15:02عجب سربازيم رفتي پَ
1392/04/26 - 15:15اره اگه ریا نباشه
1392/04/26 - 19:52آهان بعــــــــــــــــــله
1392/04/27 - 11:14