یکی از فانتزیام هـم اینه که پورشــه پانامـرا دیدم با عجله سوارشم بگم چرا دیراومــدی بعـدش که راننده رو دیدم بگم:اَ اَ ببخشید فک کردم بابامه ؛بعد پیاده شم
یکی از فانتزیام اینه که وقتی بهم خوراکی تعارف کردن بگم: «مرسی … الان میل ندارم» لامصب این جمله خیلی با کلاسه ولی نمی دونم چه حکمتیه که من همیشه و همه جا میل دارم !
اعتراف می کنم به این سن که رسیدم هنوز وقتی میخوام از در خونه برم بیرون اگه جورابم سوراخ باشه عوضش می کنم با این فکر که اگر تصادف کردم و آمبولانس اومد و منو گذاشتن رو برانکارد و مردم دورم جمع شدن سوراخ جورابم ضایع نباشه