سیگار رُوشَنت را در جَنگل خُشک و آشُفتـﮧﮮ روح من انداختـﮯ
بعد میپرسـﮯ:مُزاحِمتـ کـﮧ نشدمـ
خَندیدمـ و گفتمـ:نـﮧ اَصلا!