♥ نگار ♥
امروز خسته از بیرون برگشتم خونه خودمو پرت
کردم رو مبل ؛ داداشم پا شد رفت یک لیوان آب
برام آورد .
با تعجب گفتم چی شده مهربون شد?؟
گفت امروز تو کلاس دینی گفتن یه نفر به یه
سگ خسته آب بده رفته بهشت
کردم رو مبل ؛ داداشم پا شد رفت یک لیوان آب
برام آورد .
با تعجب گفتم چی شده مهربون شد?؟
گفت امروز تو کلاس دینی گفتن یه نفر به یه
سگ خسته آب بده رفته بهشت