mary jun
کودک درونم هر چقدر هم بازیگوش باشد
با احساس کسی بازی نمیکند
mary jun
همیشه بهم میگفت زندگیمی....وقتی داشت میرفت گفتم مگ زندگیت نبودم؟جواب داد آدم واسه رسیدن
ب عشقش
از زندگیشم باید بگذره
mary jun
آن سوی تنهایی
بهانه هایت برای رفتن چ بچگانه بود
چ بیقار بودی زودتر برو ی
از دلی ک روزی بی اجازه وارد آن شده بو د ی
من سوگوار نبودنت نیس تم
من شرمسار این همه تحم لم
mary jun
میخواهم
اونقدر خودخواهانه بغلت ک نم
ک جای ضربان قلبم روی تنت بمونه
mary jun
در مرد ها حسی هست ک اسمشو میذارن غیرت
و ب همون حس در خانم ها میگن حسادت
اما
من ب هر دوشون میگم عشق
تا عاشق ن باشی
ن غیرتی میشی ن حسود
mary jun
ب خاطراتت بگو اینقدر توی دستو پای من نباشند
دیروز یکبار دیگر جلوی همان نیمکت همیشگی زمین خوردم
mary jun
ب حرمت نان و نمکی ک با هم خوردیم
نان را تو ببر ک راهت بلند است و طاقتت کوتاه /
نمک را بگذار برای من ک میخواهم
این زخم همیشه تازه بماند !
mary jun
ز بیم و رنج نامردی دگر دردی نمیبینم
مزن لاف مروت را ک من مردی نمیبینم
منم آن چوب سرگردان ب ساحل میرسم
زیرا
درون موج دریاها عقب گردی نمیبینم
mary jun
باران همیشه میبارد....
اما مردم ستاره رت بیشتر دوست دارند....
نا مردیست آن همه اشک را
ب یک چشمک فروختن...