♥ نگار ♥
عاشق است دیگر
.
.
.
.
عشقش که سر کلاس که زنگ میزد میگفت:اقا اجازه! بریم اب بخوریم؟
حالا مدتهاست که دیگر اجازه نمیگیرد و این بار معلم به او میگوید:چند وقته خیلی داغونی برو یه ابی به دست و صورتت بزن!
.
.
.
.
عشقش که سر کلاس که زنگ میزد میگفت:اقا اجازه! بریم اب بخوریم؟
حالا مدتهاست که دیگر اجازه نمیگیرد و این بار معلم به او میگوید:چند وقته خیلی داغونی برو یه ابی به دست و صورتت بزن!