یه روز به فرشته آفرینش میگن غضنفر رو چطور آف[!]؟
میگه یکم خاک رو با کود قاطی کردیم.
میگن حیف نون رو چطور آف[!]؟
میگه اصلا خاک قاطیش نکردیم !

تنمــ بوے تنتــــــ رآ در آغــوش گرفتــہ
چــہ همــ آغوشے غریبے!!

ایـــن روزا همـــه میگـــن هـــوا چقـــدر
دو نفــره هســت ....
اما مشـکل اینجــاسـت کــه رابطــه ها
ســه نفــره هســت ...

از تمام عطرهای دنیا


تنها لحظه‌ای


بویی شبیه آغوشت میخواهم


تا هوش از سر این همه


دلتنگی ببرد

با حــــــــــــقیقت اذیــتــم کــــن ،


ولـــــــــــــــــــــــــــــــی با دروغ راضیم نکن !

سیگار بعدی را روشن میکنم
کامی از لبش میگیرم
بجای لبهایی که چندی است نبوسیده ام
انگشتانم بوی تند سیگار میگیرند
همان انگشتانی که همچو باد
جنگل موهای تورا نوازش میکردند
دیگر این اندام سوزان تو نیست که مرا احاطه کرده
دود سیگار است و بس…
سیگارم که به آخر میرسد
لبم را میسوزاند مانند بوسه ای
که تو هنگام خداحافظی به آن تقدیم کردی …

لباسی را که از تنت در میاری و بی توجه پرتش می کنی




من آرزوی بوییدنش را دارم . . .

بزن بارون ؛ بزن خیس و تَرَم کن
از این حالی که دارم بهترم کن

سیگار بکش
مست کن
بغض کن
گریه کن
دق کن
ولی
با ادم بی ارزش درد و دل نکن... فهمیدی؟

به سرنوش بگوئید:اسباب بازیهایت بی جان نیستند


آدمند...


میشکنند بی انصاف


آرامتر . . .