میروم تا دره میخانه کمی مست کنم
جرعه بالا بزنم انچه نباید بکنم
انقدر مست کنم که اندوه جهانم برود
استکان روی لبم باشد و جانم برود
برود هر که دلش خواست شکایت بکند
شهر باید به من الکلی عادت بکن
من رو رفاقت همه چی رو میدم
و واسه این عنوان هم خیلی ارزش قائلم محمدعزیز
اول اسمش رو گذاشتم مکانیک و هوافضا
دیدم هیشکی نمیاد
همه فک میکنن خصوصیه
اسمشو عوض کردم