یادش بخیر، دبستان که بودیم وقتی معلممون میگفت “یه خودکار بدید به من”؛ زیر دست و پا همدیگه رو له و لورده میکردیم تا زودتر برسیم و معلم خودکار ما رو بگیره
یادش بخیر خونه مامان بزرگه :مخمل :نمیشه بمونی؟ آخه اگه بری جات تو خونه خالی میمونه.. هاپوکمار :مخمل کوماراهه، زندگی همینه، یه روز آمدن کرتاهه، یک روز هم رفتم کرتاهه… کیا یادشونه؟؟؟
آقایادتونه بچه که بودیم یه برنامه کودک میداد بچه ای بود یه ساعت داشت که زمان ومتوقف میکرد. همیشه آرزوم این بود یکی میداشتم هی موقع امتحانام زمان ومتوقف میکردم. دهه۶۰-۷۰ کیا یادشونه؟؟؟؟؟