علـــــــــــــــــی
گرما یعنی...!
نفس های تو ، دست های تو ، آغوش تو...!
من به خورشید ایمان ندارم !!!
علـــــــــــــــــی
كرم زشت و تنها بود
پيله بست
پروانه شد
زيبا شد و رفت
حكايت توست با من
اوج گرفتي شدي مال ديگري
علـــــــــــــــــی
شغلش این بود بیاید،
عاشق کند...
تنها بگذارد و برود...!
نامرد... نمیدانم!
مامور بود و معذور...
علـــــــــــــــــی
من انتظار تو را می کِـــشم
تو مرا از انتظارت می کـُـــشی ...
لعنت بر هر چه فتحه و ضمه وکسره
علـــــــــــــــــی
آنقدر مرا از رفتنت نترسان
قرار نیست همیشه بمانیم
روزی همه رفتنی اند
ماندن به پای کسی معرفت میخواهد نه بهانه
علـــــــــــــــــی
نخند!
به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،ارباب. m
علـــــــــــــــــی
من بودم و
تو
و یک عالمه حرف…
و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد!!!
کاش بودی و
می فهمیدی
وقت دلتنگی
یک آه
چقدر وزن دارد…
علـــــــــــــــــی
به سلامتی دوست نازنینی که گفت: قبر منو خیلی بزرگ بسازین... چون دارم یه دنیا آرزو با خودم به گور میبرم !edameye gerye dar ghesmate bad
علـــــــــــــــــی
به سلامتی سندباد که کل دنیا رو با یه شلوار کردی دور زد ...
علـــــــــــــــــی
به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه
میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش،
اما بچه اش خجالت میکشه
به دوستاش بگه که این پدرمه ...